tag:blogger.com,1999:blog-53606037828863477092024-03-08T21:44:57.718+03:30کیوسکرضاhttp://www.blogger.com/profile/14453389837557604628noreply@blogger.comBlogger43125tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-1253528411679771612011-04-12T11:46:00.003+04:302011-04-12T11:54:32.549+04:30حق تناقض<div dir="rtl" style="text-align: right;">به نظرم در کنار تمام حقوقی که باید واسه آدما قایل بود مث حق آزادی و حق انتخاب؛ باید هراز چندگاهی حق تناقض هم قایل بود.آدما حق دارن که از بعضی چیزا بدشون بیاد؛ و حق دارن که بعضی وقتا برن سراغ همون چیزایی که ازشون بدشون می اومده. این قدر دنبال تناقض نباشید.نگفتم که همیشه. گفتم بعضی وقتا.<br />از این دست تناقضا همه مون داریم توی زندگی.<br /></div>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com8tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-63727824821908252932011-04-11T10:47:00.005+04:302011-04-11T11:07:17.310+04:30یک بار رای بدهید<div dir="rtl" style="text-align: right;">از وقتی بلاگ اسپات فیلتر شد خودم هم به وبلاگم سر نزدم،چون پست جدیدی نداشت.فیلترشکن نداشتم که وبلاگم را ببینم چه برسد به این که پست بذارم.احتمالا اگر داشتم هم چیز زیادی نمی نوشتم.چون بیست روزی اصلا به اینترنت دسترسی نداشتم.این روزها هم جز خواندن وبلاگ ها از طریق گودر کاری نکرده ام. یک بار هم رفته ام به آن سایت که می گویند مال دویچه وله است و بهترین وبلاگ را انتخاب می کند. به <a href="http://introutsugar.wordpress.com/">در قند قزل آلا</a> رای دادم. البته یکبار؛ رای را باید یکبار داد. اگر چه به همان یکبارش هم شک دارم. درهر حال کار مسخره ای هم هست که هی بروید رای بدهید. مثل همان رای های بیخودی که هی به جدایی نادر از سیمین دادید که بشود نمیدانم بهترین فیلم تاریخ سینما، یا فرهاد مجیدی که بشود محبوب ترین بازیکن فوتبال جهان. احتمالا فقط در ایران و جهان عرب این خصلت وجود دارد که آدم در یک رای گیری تا می تواند رای بدهد. برود شناسنامه برادرش را بیاورد رای بدهد. اگر هم رای دادن بیش از یکبار آزاد باشد که خدا آخر و عاقبتش را بخیر کند.مجیدی از مسی پیش می افتد و جدایی نادر از سیمین از پدرخوانده.<br />اصلا تشویقتان نمی کنم که بروید به این وبلاگ رای بدهید. مگر آدم وبلاگ می نویسد که رای جمع کند. ولی تشویقتان می کنم که بخوانید. به هر حال وبلاگی که بشود تمام پست هایش را خواند کمتر پیدا می شود.<br />لطفا جنبه هم داشته باشید و در هر رای گیری کوفتی در هر جایی که بود یکبار بیشتر رای ندهید. البته اگر انتخاباتش جوری بود که قبلش مطمئن شدید حداقل رایتان خوانده می شود.<br /><br /></div>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-45628667933940022232011-02-07T11:02:00.005+03:302011-02-07T11:34:27.553+03:30شورش درونی<div dir="rtl" style="text-align: right;">تبخال زده ام در حد تیم ملی کامرون. این را می گویم چون فکر می کنم کامرون بزرگ است. مساحتش را نمی دانم البته. توی ذوق هم می زند، مث کامرون. روی گونه راستم است. خیلی وقت بود که تبخال نزده بودم. یک زمانی خوراکم بود؛ گونه چپ، راست، زیر لب، بالای لب، سوراخ راست دماغ، سوراخ چپ دماغ...ماکارونی می خوردم تبخال می زدم، تخمه آفتابگردان می خوردم تبخال می زدم، سرما می خوردم تبخال می زدم، حالت تهوع داشتم تبخال می زدم...<br />حالا خیلی کمتر شده. سالی یک بار. آن هم یه تبخال کوچک. اما این یکی فرق می کند. شورش کرده انگار. اعتراض. از این ها هم نیست که بترسانمش برود. یا در چسب های تنگ و گرد مخصوص گونه زندانی اش کنم، یا با شیشه آبلیمو حالش را بگیرم. از این ترس ها ندارد. انگار گونه من میدان تحریر باشد، شب ها هم می ماند و نمی رود. با خارش های مداومش شعار می دهد.<br />اهل مسامحه و مذاکره هم نیست. می خواهد نشان بدهد که حقش نادیده گرفته شده. ساعات کارش زیاد شده، کارفرما حقوقش را نادیده گرفته، مرخصی ندیده، دستمزدش پایین است و یارانه هم نگرفته است. اعلامیه می دهم که خب پیش می آید گاهی، شما ببخشید. اعلامیه را آتش میزند و تهدید به گسترش دامنه می کند. پیغام و پسغام هم می رسد. یکی می گوید امیدوار است که تصمیم درستی بگیرم. دیگری که تا حالا چیزی نگفته از تبخال حمایت می کند و به زبان تبخالی می گوید دس نزن بهش. غذا هم نخور.<br />برایش پیغام می دهم که کمی آسایکلوویر رویت می مالم. دوباره می خارد. انگار که بهش گفته باشم در درون من آزادی نزدیک به مطلق وجود دارد!<br />دارم فکر می کنم که امتیازاتی بهش بدهم اما در کنار پنبه هایی هم دارم که آماده اند به میدان بروند و دودمانش را بسوزانند. در ظاهر هم خرجش فقط کمی آب لیمو است. اما در باطن سوزش خیلی بیشتر از این هاست.<br /></div>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com8tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-51135788123318418792011-02-02T14:33:00.009+03:302011-11-27T21:38:37.164+03:30سوپراستار<div style="text-align: center;">آخرین خبر همین حضور تو، خبر حادثه عبور تو<br /></div><div dir="rtl" style="text-align: right;"><div style="text-align: center;">پخش یک گزارش از خنده تو، بغض تو پرواز پرکنده تو<br /><br />پشت هم، ضیافت موج و صدف، پیش تو ستاره ها آخر صف<br />پشت هم نمایش دیدار ما، من و تو، بارون پشت شیشه ها<br /></div><br /><br /><span style="font-size:85%;"><span style="color: rgb(102, 0, 0);">پینوشت:</span> تولدشه!<br /><span style="color: rgb(102, 0, 0);">پینوشت 2: </span>عکس مربوط به سال گذشته، همین روزها.عکاس مه (شید) یا (دیس) علیمدد.</span><br /></div>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com25tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-3697122689039140912011-01-02T10:18:00.005+03:302011-11-27T21:38:06.635+03:30حماسه هدفمند مرگ ببر سیبری<div dir="rtl" style="text-align: right;">بعضی چیزها در بعضی چیزهای دیگر گم میشود. همیشه همینطور بوده. مثل مرگ یک ببر سیبری که در هیاهوی یارانهها و قیمت نان و بنزین و به اصطلاح حماسه 9 دی گم میشود. یکی از مجازات سرانی میگوید که فتنهانگیزی کردهاند و دیگری از حماسه و بصیرت. یکی به قیمت نان افتخار میکند و دیگری از بهبود وضعیت اقتصادی حرف میزند. اما کسی ببر سیبری را نمیبیند که نفسش در گوشه قفسی در باغ وحش ارم، به خس خس افتاده و بالا نمیآید. سال گذشته دو قلاده پلنگ ایرانی به روسیه دادیم؛ یکی دست شکسته و دیگری مسموم. حالا هر دویشان سالم هستند. روسها هم دو قلاده ببر سیبری به ایران فرستادند؛ ببر نر مرده و ببر ماده در حال احتضار.<br />یکی میگوید گوشت خر بهشان دادهاند، آن هم ناسالم. دیگری میگوید بهداشت و نظافت رعایت نشده. یکی از این گله میکند که چرا ببرهایی که قرار بود یک ماه در باغ وحش ارم بمانند و بعد به زیستگاه میانکاله بروند هشت ماه در همین تهران آلوده ماندند. یکی هم میگوید ببرها ایدز گرفته بودند.<br />هر چه بوده و باشد چه تفاوتی میکند. ببر نر مُرده و ببر ماده که ابتدا تصور کرده بودند حامله است، نه تنها باردار نیست که نفسهای او هم به شماره افتاده است.خبری هم از آن پنج میلیارد تومانی که برای میزبانی ببرها مصوب شده بود تا نسل ببر مازندرانی احیا شود، نیست.<br />اگر به جای این که توی کیوسک بنشینم، نشریهای داشتم، حتما عکس این ببر را عکس یک میکردم، تیتر یک، با فونت درشت مینوشتم که ببر سیبری در غربت مرد.<br /></div>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com12tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-9824599581491121922010-12-25T15:14:00.004+03:302011-11-27T21:37:31.182+03:30میگرن هدفمند<div dir="rtl" style="text-align: right;">روی کیوسک را به گند کشیدهاند.کارشان همین است.خزعبلاتی تحویل ملت میدهند که آدم رویش نمیشود این مطبوعهها را بگذارد روی کیوسک.از وقتی یکی گفت مخالفان هدفمندی یارانهها و آنهایی که سیاهنمایی میکنند و چوب لای چرخ هدفمندی میگذارند را باید اعدام کرد، کسی مخالفت که هیچ انتقاد هم نمیکند. در عوض عدهای که تمام وجودشان جهت اثبات این جمله است که "همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید" راه افتادهاند و سخنپراکنی میکنند و میخواهند هدفمندی یارانهها را با "چیز" جور دربیاورند. یکی میگوید هدفمندی یارانهها باعث کاهش مصرف سوخت میشود.دیگری میگوید هدفمندی یارانهها باعث افزایش قدرت خرید مردم و رونق صنایع میشود.آن یکی میگوید هدفمندسازی باعث از بین رفتن بیکاری میشود.آن دیگری میگوید هدفمندی باعث رونق سرمایهگذاری خارجی!! میشود و به همین ترتیب و این طرح عظیم باعث افزایش بهرهوری در تمامی عرصهها، جلوگیری از حاشیههای اقتصاد، گل شدن شوت بازیکنان تیم ملی فوتبال، قبولی بیشتر دانشآموزان در دانشگاه، ازدواج جوانان، راحت کار کردن مزاج مردم... خواهد شد.<br />فیالواقع بهترین حرف همانی است که <a href="http://www.blogger.com/profile/01640607652641595543">دکتر احمد سیف</a> بیان کرد و گفت: "انگار قانون هدفمندی یارانه به جز سردرد مردم ایران همه مشکلات دیگر را حل خواهد کرد!"<br /></div>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com10tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-83137128047344968022010-12-02T17:37:00.006+03:302011-11-27T21:36:47.444+03:30شهلا لاله را کشته بود<div dir="rtl" style="text-align: right;">روی کیوسک پر است از نشریاتی که عکس خدیجه جاهد یا همان شهلا را بر روی صفحه اول بزرگ چاپ کرده اند و از اعدامش نوشته اند.در دنیای مجازی هم وضعیت همان است.فقط بی پرواتر و صریح تر. تقریبا واکنش همه یکسان است: ناراحتند، عصبانی اند، افسرده اند، اشکی ریخته اند، به ناصر محمدخانی فحش داده اند و بد و بیراه گفته اند که احتمالا حقش هم هست، برای شهلا دل سوزانده اند، به نظام ناسزا داده اند یا هم با مجازات اعدام مخالفت کرده اند که احتمالا عاقلانه ترین واکنش هم همین بوده است.<br />اینها را گفتم که بدانید من هم با اعدام شهلا جاهد مخالف بودم.گفتم که بدانید من هم حالم از ناصر محمدخانی به هم می خورد.اما... با خودم می گویم مگر شهلا جاهد زن نبود؟ مثل همین زنانی که پس از اعدام او دارند به ناصر فحش می دهند و او را هرزه و هوسباز می خوانند. همین زنانی که به دنبال احقاق حقوق از دست رفته شان در قانون و این مملکت هستند. دمشان هم گرم.کار بجایی می کنند.<br />اما کاش این زنان همان موقع که شهلا هنوز زنده بود از او می پرسیدند چرا صیغه مردی شد که زن دیگری را به عنوان همسر در خانه داشت؟ چرا شهلا که خود زن بود حقوق زن دیگری را ... یکی مثل خودش را رعایت نکرد.<br />قانون مزخرفی است که به مردها اجازه داده چند همسر اختیار کنند. اما مطمئنا قانونی وجود نداشته و ندارد که شهلا را ملزم به ازدواج با مردی کند که زن داشت. خواهشا نگویید عشق بود که حالم به هم می خورد.<br />شهلا زنی بود که زندگی زن دیگری را از بین برد.اما مجازاتش این نبود.<br />همه این را می دانیم که ناصر به زور و اجبار شهلا را نگرفته بود.به او تجاوز نکرده بود؛ اگر پای هوسبازی و هرزه گری ناصر در میان است آیا شهلا در این وسط مقصر نبود؟<br />آیا شهلا فقط عاشق بود؟ هوس نداشت؟<br />نمیدانم در آن روز صبح؛ نُه سال قبل؛ شهلا لاله سحرخیزان را با چاقو کشت یا نه. اما مطمئنم که شهلا لاله را کشته بود.خیلی قبل از آن...زمانی که به گفته خودش عاشقانه با ناصر محمدخانی زیر یک سقف رفت. زمانی که با او خوابید.زمانی که برایش عشوه آمد. زمانی که برایش غذا پخت. زمانی که به گفته برخی دوستان صبح زمستان قبل از ناصر روی کاسه توالت نشست تا آن را برای عشقش!!! گرم کند.<br />شهلا لاله را زمانی کشت که خواست همسر ناصر محمدخانی شود.<br /><br /><br /></div>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com78tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-15739147279198825122010-11-27T09:14:00.005+03:302011-11-27T21:36:20.961+03:30همدردی و همدلی<div dir="rtl" style="text-align: right;">حالا درسته که چلچراغ دیگه نمیاد روی کیوسک و نوستالژی بازی ما گل کرده و همه در حرکتی عظیم روی عکسامون توی فیس بوک آرم چلچراغ زدیم و نوستالژیک بازی درآوردیم و غم و غصه خوردیم ولی خب؛میشه امیدوار باشیم که عکسای حجت سپهوند رو توی نشریات دیگه ببینیم و لذت ببریم.درسته که آسانسور<a href="http://pouriaalami.blogspot.com/"> پوریا عالمی</a> واسه همیشه از حرکت واستاد ولی میشه امیدوار بود که دوباره یه پیرهن عثمان دیگه علم کنه (یا یه ... پرچم کنه) و یه جایی شروع کنه به نوشتن و آدم بخونه و ریسه بره. می تونیم هنر امیرمهدی ژوله رو توی طنزهایی مث قهوه تلخ ببینیم و حالشو ببریم یا مثلا گزارش سفرهای منصور ضابطیان رو اینور و اونور بخونیم.<br />ولی دلم بیشتر از همه به حال توکا نیستانی سوخت.توکا که واسه راست و ریس کردن دندوناش اونم تو بلاد غربت معطل این حق التحریرهای چلچراغ بود. حالا این دفه که بره <a href="http://sainttouka.blogfa.com/post-378.aspx">زیر دست خانوم دکترای چینی</a> می تونه به این فک کنه که عموزاده خلیلی کی پولشو میده که اون دندون داغونه رو جراحی کنه؟ یا باید بی خیالش بشه؟<br />ای که همدردی همدلی میاره ناجور!<br /><br /><br /><br /></div>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com17tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-65077107764894521132010-11-08T11:57:00.009+03:302011-11-27T21:35:29.951+03:30باز است<span style="font-weight: bold; color: rgb(0, 51, 0);">از کلمات درست استفاده کنید</span><br />بعد از این که دوشب بیدار بودم و از درد دندان محترم خواب به چشمم نیامد به مطب دندانپزشکی رفتم تا مگر از این درد زجرآور خلاصی پیدا کنم.دنداپزشک عزیز پس از کمی کندوکار و شستن و روفتن داخل دندان، پر کردن چاله ایجاد شده را به جلسه بعد موکول کرد و ما را به خانه فرستاد.قبل از خروج از مطب البته سری هم به منشی مطب زدم و ایشان هم بابت تخلیه عفونت دندان مبلغ 110 هزار تومان از من طلب کردند.یاد آن همه برچسب های رنگارنگی افتادم که روی در منازل شبانه می چسبانند و لوله بازکنی و تخلیه چاه 24 ساعته را تبلیغ می کنند آن هم با مبالغ بسیار پایین تر. گفتم: چاه را هم کامل تخلیه بکنند 110 هزار تومان نمی شود؛حالا این که یک دندان بیشتر نیست!<br />البته بعد مشخص شد که این هزینه مربوط به تخلیه نیست بلکه قیمت کامل ترمیم دندان است و از این لحاظ این قیمت در مقام مقایسه با دیگر دندانپرشکان بسیار مناسب تر است.با این همه درد دندان از بین رفته و درد جیب به سراغمان آمده و هنوزحداقل چهارجلسه دیگر باید در خدمت دهان و دندان محترم باشیم.<br /><span style="font-weight: bold; color: rgb(0, 51, 0);">ششمین مهرنامه</span><br />ششمین شماره مهرنامه از شنبه گذشته روی کیوسک است.اگر نخریده اید قصور بزرگی مرتکب شده اید.تا دیر نشده بجنبید.در این شماره بچه های تحریریه مهرنامه، چه در باب اقتصاد و چه تاریخ و چه ادبیات همت عجیبی بر کوفتن و له کردن کمونیسم به خصوص در آمریکای لاتین داشته اند و آن روی رهبران چپ گرایی چون "کاسترو" و "چه" را نشان داده اند.بد نیست آدم بفهمد کرم از خود درخت است و هیچ ربطی به امپریالیسم و این جور چیزها ندارد.وقتی رهبران جامعه ای بر ایده هایی اشتباه پافشاری کنند و تعصب بورزند واقعا استکبار بی تقصیر است.<br /><br /><span style="font-size:85%;"><span style="color: rgb(102, 0, 0); font-weight: bold;">پی نوشت: </span>از دوستانی که با مراجعه به کیوسک به در بسته خوردند و بر در و دیوار نوشتند که آمدیم نبودید تقاضا می شود خسارت وارده را به سرعت جبران کنند.کیوسک باز است.</span>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com22tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-42426178534169409412010-10-03T09:09:00.007+03:302011-11-27T21:34:51.348+03:30هفتادچراغ استاد"من آدم پرخوری نیستم.از آن دسته آدمها نیستم که هر چه دم دستشان بیاید، بخورند.سیگار نمیکشم.اهل هیچ دودی نیستم.هیچ اعتیادی ندارم. یک زمانهایی کوه میرفتم که الان دیگر نمیشود.اما پیادهروی میکنم.در همه این سالها سعی کردهام سالم زندگی کنم. نتیجه آن میشود که در 70 سالگی هم بتوانی مثل 50 سالگی آواز بخوانی و زندگی عادیات را داشته باشی.این سلامت به تنهایی کافی نیست.باید در کنارش <span style="color: rgb(0, 153, 0); font-weight: bold;">صداقت</span> داشته باشی.این که ریاکاری نکنی.چون مردم زودتر از هر کس دیگری میفهمند.دست آدمهای ریاکار زود رو میشود."<br /><div dir="rtl" style="text-align: right;">اینها حرف های یگانه استاد هنر و آواز ایران محمدرضا شجریان است که در مصاحبه با هفتهنامه چلچراغ عنوان کرده است.بچههای چلچراغ این هفته به مناسبت هفتادمین سالگرد استاد شجریان به دفتر او رفته و هم با خود استاد و هم با مژگان شجریان از دنیای هنری و خانوادگیشان صحبت کرده اند.<br />اگر چه چلچراغ به خاطر همین مصاحبه که البته افتخار گرفتنش کم هم نیست قیمت مجله این هفته تا 1500 تومان بالا برده اما خرید همان عکس پشت جلد مجله که هنر حجت سپهوند است خیلی بیشتر از اینها میارزد.در کنار سوال و جوابهای رد و بدل شده با استاد، حجت سپهوند هم در باکس کوچکی نوشته چگونه ایده عکاسی از استاد به ذهنش رسیده و با همان ادبیات خودش استاد را صدا زده (احتمال قریب به یقین صدایش زده: "<span style="color: rgb(153, 0, 0);">زندگی</span>! بیا اینجا...) و عکس گرفته است.<br />به قول استاد (منظور حجت سپهوند است.خودم اینگونه صدایش میزنم) هر کسی که باشی در برابر استاد شجریان کم میآوری، ضربان قلبت کند میشود و فشارت میافتد: "انگار در این سرزمین تنها یک استاد وجود دارد: استاد شجریان و مابقی استادیار هستند."<br />مصاحبه چلچراغ با استاد شجریان در مورد زندگی شخصی و هنری و ناملایمات اخیر خواندنی است اگر چه میشد صریحتر و بیپرده تر باشد که شاید خود استاد چنین نخواسته است.<br />مصاحبه با مژگان شجریان دختر 41 ساله استاد هم پر است از اطلاعات در مورد خانواده شجریان.دست آخر هم مطلب پوریا عالمی که البته در<a href="http://pouriaalami.blogspot.com/"> اینجا </a>هم میتوانید بخوانید.<br /><br /><span style="font-size:85%;"><span style="font-weight: bold; color: rgb(102, 0, 0);"><br />پینوشت:</span> مهرنامه بخوانید.</span><br /><span style="font-size:85%;"><span style="font-weight: bold; color: rgb(102, 0, 0);">پینوشت2:</span> به چشمهای استاد در عکسهای حجت دقت کنید.</span><br /></div>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com14tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-76165876906355466852010-09-27T13:44:00.008+03:302011-11-27T21:34:16.738+03:30طولانی ما را بخوانید!<div dir="rtl" style="text-align: right;">تیتر را اشتباه نزدم.الکی نگویید چه کیوسکدار بیسوادی است.<br />"طولانی همشهری ماه با حجت الاسلام طائب است." این جمله عینا از لید گفت وگوی مجله همشهری ماه با <a href="http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8804010798">حجت الاسلام و المسلمین مهدی طائب</a> (برادر بزرگتر <a href="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D8%B7%D8%A7%D8%A6%D8%A8">حسین طائب</a> فرمانده سابق نیروی مقاومت بسیج) نقل شده است.حالا تاویل و تفسیر این جمله با خودتان! خدا میداند بعد از این در لید مصاحبهها چه چیزهایی که چاپ نشود: "بلند همشهری ماه با دکتر.... است، مفصل ما با مهندس...را بخوانید، داغ و چالشی همشهری ماه با استاد...را ببینید،!"<br />گذشته از این اشتباه که احتمالا در زمان کوتاه کردن لید گفت گو اتفاق افتاده این دست اشتباهات در مطبوعههای مکتوب و غیرمکتوب سابقه دارد.از افتادن یک سرکش ناقابل که گاف را به کاف تبدیل کرده و موضع گرفتن مقامات مسئول را به باد داده تا نقطه ای که اضافه تایپ شده و یا یک شوخی که در نهایت چاپ شده است.<br />اما در داخل این مصاحبه یک نکته جالب دیگر هم وجود دارد که البته هیچ ربطی به اشتباهات ژورنالیستی ندارد و نتیجه صحبتهای نامفهوم مصاحبه شونده است.مهدی طائب ابتدا در قسمتی از گفت و گو در پاسخ به این سوال که "چند برادر هستید" میگوید: "ما <span style="color: rgb(102, 0, 0);">چهار</span> برادر هستیم."کمی بعد وقتی بهراد مهرجو میپرسد: "ترتیب سنی برادران چطور است؟" طائب پاسخ می دهد: "<span style="color: rgb(102, 0, 0);">محمد، علی، مهدی، حسین و حسن</span>!!!!<br /><br /><span style="font-size:85%;"><br /><span style="font-weight: bold; color: rgb(0, 51, 0);">پینوشت: </span>همشهری ماه نیمه هر ماه به قیمت 1500 تومان منتشر میشود.به هر حال فقط شهرداری است که میتواند با چنین قیمتی چنین مجلاتی را منتشرکند.نقطه قوت همشهری ماه همین گفت و گوهای منحصربفردش است.<br /><span style="font-weight: bold; color: rgb(0, 51, 0);">پینوشت2:</span> بخرید و بخوانید تا میتوانید اسراف کنید.مهرنامه روی کیوسک است.<br /><span style="font-weight: bold; color: rgb(0, 51, 0);">پینوشت3: </span>در این گفت و گو مهدی طائب اتهاماتی هم به عباس عبدی در مورد لو رفتن اطلاعات موشکهای دوربرد وارد کرده بود که عبدی در <a href="http://www.ayande.ir/1389/07/post_845.html">اینجا</a> پاسخش را داده است. </span><br /><br /></div>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com8tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-69431432785132901002010-09-12T16:47:00.006+04:302011-11-27T21:33:47.290+03:30نفوذی در کیهان<div dir="rtl" style="text-align: right;">امروز هم انگار جزو تعطیلات است. کلا از آن روزهایی است که هیچ خبری نیست. روی کیوسک هم خبری از <span style="font-weight: bold; color: rgb(0, 102, 0);">پیک سبز</span> نیست. شاید هفته دیگر هم نباشد... و شاید هفتهه های بعد. معلوم نیست تصمیمات مدیریتی اش کار را به کجا برساند ولی همین یک هفته غیبتش ناجور توی ذوق می زند. انگار که هیچ مطبوعه ای منتشر نشده باشد. روزنامه<span style="color: rgb(153, 0, 0);"> شرق</span> را خیلی زود سرجایش برگرداندم. به قول سردبیر ما شرق طوری منتشر می شود که انگار هیچ اتفاق در کشور نمی افتد. نمونه اش هم همین امروز که عکس صفحه اولش هادی خانیکی و حادثه یازده سپتامبر است. خود آمریکایی ها این همه یازده سپتامبر را در بوق و کرنا نمی کنند. از طرفی هر شنبه و پنج شنبه برای اضافه کردن چهار صفحه قیمتش را چهارصد تومان بالا می برد.آن وقت <span style="color: rgb(0, 0, 102);">هادی حیدری<span style="color: rgb(0, 0, 0);"> (خدا حفظش کند)</span></span> در فیس بوکش نوشته که روزنامه شرق حقوقشان را نمی دهد. روزگاری می گذارند این مطبوعات. یکی پول ندارد بدهد،یکی پول درمی آورد و نمی دهد. فقط صفحات اقتصادی شرق را نگاهی انداختم و گفت و گوی مهتاب قلی زاده با دکتر حسین راغفر. اگر این صفحات اقتصادی نبود که دیگر اصلا رغبتی برای گذاشتن شرق روی کیوسک هم نداشتم.<br />یکی از <a href="http://bahanehh.blogfa.com/">دوستان</a> چندی پیش لینکی برایم فرستاد که مطلبی به نوشته من در کیهان چاپ شده است. ترسیدم نکند بی مبالاتی کرده باشم و از پشت کیوسک خبری نقل کرده باشم که به درد کیهان و کیهانی ها بخورد.ولی مطلب که در قمستی با نام گردش گودری در روزنامه کیهان به چاپ رسیده بود <a href="http://www.kayhannews.ir/890519/9.htm#top">مینی مالی</a> بود که قبلا آن را در وبلاگ گروهی <a href="http://be-kasi-nagoo.blogspot.com/2010/08/2.html">به کسی نگو</a> نوشته بودم. خیالم راحت شد.رفقا که می آمدند دم در کیوسک به شوخی می گفتند: شریک دزدی یا رفیق قافله؟ نفوذی ما در کیهانی یا نفوذی کیهان در نشریات ما؟<br /><br /><br /><span style="font-size:85%;"><span style="font-weight: bold; color: rgb(51, 0, 0);">پی نوشت:</span> دوستان کیوسک نه مطلبی برای فروش به کیوسک می آورند و نه چیزی برای خریدن از کیوسک پیدا می کنند.<br /><span style="font-weight: bold; color: rgb(51, 0, 0);">پی نوشت2: </span>چهارصدمین شماره چلچراغ که دو هفته قبل منتشر شد و شماره ویژه بود اما خالی تر از همیشه. فقط پوریا عالمی داشت و بزرگمهر حسین پور<a href="http://www.bozicartoon.com/gallery_page.aspx?pid=220">.این کار آقا بزرگ</a> را حتما ببینید.</span><br /></div>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com15tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-68034437200062067582010-08-24T13:40:00.010+04:302011-11-27T21:32:39.613+03:30چای و سیگار<div dir="rtl" style="text-align: right;">دور میز وسط تحریریه نشسته بودیم. امید ایرانمهر رفت و با یک لیوان چای برگشت؛از این لیوانهای پلاستیکی یکبار مصرف. <a href="http://pouriaalami.blogspot.com/">پوریا عالمی</a> بهش گفت: "تو این لیوانا چای نخور.ضرر داره". امید گفت: نهایتش میمیرم دیگه. پوریا گفت: "مردن داریم تا مردن.اگه یه دفه میکشت که خوب بود.سرطان میاره و کم کم میکشه". همین طور که داشت از مضرات چای داغ خوردن تو لیوان یکبار مصرف میگفت یه سیگار گذاشت گوشه لبش و رفت سمت پنجره. رفتم کنارش و همونطور که به دود سیگارش نگاه میکردم گفتم:"مضرات لیوان یه بار مصرف چی بود؟!!!؟" <br /></div>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com20tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-37688715042896146682010-08-23T13:26:00.007+04:302011-11-27T21:26:29.309+03:30پسر نوح<div dir="rtl" style="text-align: right;"><span style="font-weight: bold; color: rgb(0, 51, 0);">سیدحسن</span><br />رسانههای تندروی اصولگرایان در چند وقت اخیر با مشکل بزرگی(از همه لحاظ) به نام سیدحسن نوه امام(ره) مواجه شدهاند. خودشان در گودال خودشان افتادهاند.داستان از آنجایی شروع شد که این رسانهها به جای سیدحسن خمینی از عنوان سیدحسن مصطفوی استفاده کردند و به او لقب پسر نوح دادند که با بدان بنشست.سیدحسن که مصطفوی شده بود و خاندان نبوتش گم، چند روز قبل در مراسم افطاری در کنار رییس دولت نشست و عکسی از خوش و بش این دو منتشر شد که به طرفه العینی باعث شد مصطفوی دوباره خمینی شود و داستان پسرنوح به فراموشی سپرده شود و به جایش حماسه هایی در وصف دست رد زدن به سینه سبزها(البته با رعایت موازین) از سوی سیدحسن که این بار خمینی(با تاکید) شده بود،سروده شود و بر خروجی این رسانه ها قرار بگیرد.اما دریغ که خوشی این توهمات باز با حاضر شدن سیدحسن بر سر سفره عبدا... نوری و دیدار با جمعی از سران اصلاح طلب از بین رفت.حال ماندهاند چه بنویسند.مصطفوی یا خمینی؟ این بزرگترین مساله امروز این رسانههاست!<br /><span style="font-weight: bold; color: rgb(0, 51, 0);">داستان ادامه دار شیخ و سید</span><br />روزنامه رسالت و سایت جهاننیوز در چند وقت اخیر تلاش و همت مضاعفی داشتند تا القا کنند که بین سید و شیخ جدالی درگرفته و هر کدام از دیگری رنجیده خاطر و ناراحت است.هر روز هم خبری ساختگی و بیمایه در همین راستا یا کمک یکدیگر منتشر میکردند. حال دیدار و روبوسی خاتمی و کروبی در افطاری عبدا... نوری و <a href="http://www.jahannews.com/vdciuuaz3t1apv2.cbct.html">عکسی</a> که نمیتوان آن را ندید آن هم در نزدیکی روز قدس تکذیبیه مناسبی برای این شایعات بود.<br /><br /><span style="font-size:85%;"><span style="color: rgb(102, 0, 0); font-weight: bold;">پینوشت: </span>پیک سبز را حتما بخوانید.<br /><span style="color: rgb(102, 0, 0); font-weight: bold;">پینوشت2: </span>یکی از جذابترین قسمت های ماهنامه مهرنامه که این روزها می خوانم پاسخ هایی است که بزرگان در نقد مطالب یکدیگر منتشر میکنند.پاسخ سروش دباغ به سرمقاله محمد قوچانی، جوابیه یوسفی اشکوری به سیدجواد طباطبایی، بحث های ادامه دار زیباکلام و طباطبایی.اگر خواننده بحث های جدی در باب علوم انسانی هستید هنوز میتوانید شماره 4 مهرنامه را از کیوسکها تهیه کنید.</span><br /></div>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com10tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-73503581004205999002010-08-15T12:20:00.014+04:302011-11-27T21:25:42.742+03:30گفتن برقص. دیگه چرا استریپ تیز میکنی ؟زندگیه دیگه. خب حالا مجبوری بری دیدار اشکالی نداره برو. ولی همون جوری که هستی برو.با همون تیپ همیشگیت برو. حالا یه خرده مرتب تر باش ولی خودتو پشت در جا نزار دیگه. برو یه جا بشین. اگه حرفی هم واسه گفتن داری فک ببین چیه. چرا دیگه میگی "تب سی و نه درجه داشتم ولی به عشق شما اومدم". گفتن برقص.چرا دیگه استزیپ تیز میکنی؟<br /><br />خیلیهای دیگه هم بودن که اومدن. با همون تی شرت با همون نیم آستین همیشگی خودشون.هیچی هم نگفتن که اگه هم میگفتن حرفشون درست و حسابی بود. تو هم خودت باش. خودتو یه جوری نپوشون که مردم مجبور بشن برن عکسای 30 سال پیشت رو رو کنن که لباس زیر هم به زور تنت کرده بودی. خودت باش بابا جان.خودت باش.<br /><br />حالا یه بار هم پیش میاد که رییس دولت رو ببینی. تو یه جلسه ای، همایشی، چیزی.حالا به عنوان یک هنرمند سابقه دار دست هم دادی؛ جهنم روبوسی هم کردی.دیگه آغوش و بغل و فشار فشور و دوستت دارم چیه مرد حسابی. بیست سال آهنگای مرضیه و دلکش و قمر و بنان و همه روخوندی،هیشکی هیچی نگفت. سنتی خوندی، پاپ خوندی، راک خوندی، ولت میکردن با ساسی مانکن رپ هم میخوندی بازم هیشکی هیچی نگفت. دیگه این کارا چیه میکنی که خودتو سکه یه پول کنی. گیرم تمام این غلط ها رو کردی .دیگه باز چرا میری روش ماله میکشی که بدترش کنی،مصاحبه کردنت چیه؟ خوب کاری میکنن اونایی که بهت سنگ میندازن.این همه سال صداتو گوش ندادن که حالا بیای به اون بگی دوستت دارم.این همه سال هفتهای سه تا کاست دادی بیرون مردم خریدن شاید توش یه آهنگ درست درمون باشه به زور پیدا شد که اونم قبلا یا مرضیه خونده بود یا دلکش یا الهه ؛بعد میای میگی من هنرمند مردمیام و سیاسی نیستم!<br /><br />حالا فقط حواست باشه.نکنه پیشنهاد ایناها رو گوش کنی.دور و بر ربنای استاد نچرخی خواهشا.<br /><br /><span style="color: rgb(153, 0, 0);font-size:85%;" >پینوشت1:</span><span style="font-size:85%;"> نوشته یه نفر که قبلا کمی تا قسمتی افتخاری و متعداد معدودی از آهنگاش رو دوس داشت.<br /><span style="color: rgb(153, 0, 0);">پینوشت2:</span>خوشحالم که حداقل هیچوقت از پروانه معصومی خوشم نمیاومده.<br /></span><span style="color: rgb(153, 0, 0);font-size:85%;" >پینوشت3:</span><span style="font-size:85%;"> این روزها قبل از افطار تلویزیون رو خاموش میکنم و ربنای استاد رو میذارم و تا جایی که دیوارهای ساختمون اجازه بده صداشو زیاد میکنم.خواهش میکنم ازتون هر جایی که هستین تو خونه؛تو ماشین، خونه اقوام؛ چه روزه دارین چه روزه ندارین؛ قبل از اذون مغرب ربنای استاد رو با هر وسیلهای که دارین پخش کنین.بلند هم پخش کنین.هم فیضش رو ببرین هم عشقش رو بکنین.خدا استاد رو نگه داره.</span>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com18tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-31641505221594882842010-06-27T12:49:00.008+04:302011-11-27T21:47:52.249+03:30قطعنامه ماهمین جمعه<br />شورای امنیت قطعنامه داده<br />من و تو<br />مادام العمر<br />ایمن شدهایم<br />ریاست دورهای دنیا<br />برای ما همیشگی شده<br />و ما<br />تابینهایت میخندیم<br /><br /><span style="font-size:85%;"><br /><br /><span style="font-weight: bold; color: rgb(102, 0, 0);">پینوشت:</span>این جمعه کلی امضا زدیم<br /><span style="color: rgb(102, 0, 0); font-weight: bold;">پینوشت: </span>عکس از <a href="http://takhteshasi.blogspot.com/">میلاد کلانتری</a> در یکی از اولین نشستهای مشترک</span>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com80tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-13541188047783201812010-06-21T13:31:00.006+04:302011-11-27T21:13:26.157+03:30درخواست فاطمه کروبی از رهبری برای آزادی دانشجویان بازداشتیخبرگزاری فارس گفت و گویی با عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان در مورد انتخابات سال گذشته داشته که تیتر قابل توجهی دارد.در حالی که خبرگزاری فارس و احیانا دکتر کدخدایی با بیان ناگفتهای از دیدار رهبری و نمایندگان نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری قبل قصد در مزمت شخص فاطمه کروبی و نشان دادن قاطعیت رهبری نظام بودهاند، ناخواسته به مدح شخصیت فاطمه کروبی پرداخته و به کرامت نفس، دید باز و نگرانی زیاد وی برای دانشجویان بازداشتی اشاره داشتهاند.<br />کدخدایی در این گفت و گو میگوید: "بعد از اتمام جلسه و زمانی که افراد قصد داشتند آنجا را ترک کنند و زمانی که همه سرپا ایستاده بودیم تا از محل جلسه خارج شویم خانم آقای کروبی گفتند که اگر شما اجازه دهید دانشجویانی که بازداشت شدهاند آزاد شوند که ایشان (رهبری) در جواب گفتند من از شما تعجب می کنم که چنین حرفی را میزنید اگر کسی متخلف و مقصر است باید با او برخورد شود و اگر کسی مقصر نبوده است طبعا آزاد خواهد شد و این که از ما میخواهید چون یک شخص دانشجوست پس از تخلفش صرف نظر کنیم جای تعجب دارد."<br /><br />با توجه به تاریخ برگزاری این جلسه در 26 خردادماه سال گذشته،مشخص شد که نگرانی فاطمه کروبی و درخواستش از رهبری نظام نه تنها جای تعجب نداشت که باید اقدام متناسبی نیز در جهت رسیدگی به آن صورت می گرفت،چه در آن هنگام نه تعداد بازداشت شدگان زیاد شده بود،نه کوی دانشگاه مورد حمله سبعانه قرار گرفته بود،نه ندا به شهادت رسیده بود،نه فاجعه کهریزک و نه محسن و سهراب...<br /><br /><span style="font-size:85%;color:#990000;"><strong>پینوشت:</strong></span><a href="http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8903310275"><span style="font-size:85%;">روایت کدخدایی از سخنان فاطمه کروبی در حضور رهبر انقلاب</span></a><span style="font-size:85%;"> در خبرگزاری فارس</span><br /><span style="font-size:85%;"><strong><span style="color:#990000;">پینوشت 2:</span></strong>کسانی که در فاجعه کهریزک جان باختند و یا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند مثال نقض این جمله اند که اگر کسی مقصر نبوده است طبعا آزاد خواهد شد</span>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com6tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-28213165989553586482010-05-23T10:19:00.008+04:302011-11-27T21:11:09.809+03:30منطق فشار<span style="color: rgb(0, 51, 0); font-weight: bold;">راپورت اول:منطق برخوردها</span><br />برخوردهای نیروی انتظامی دوباره از دیروز در قالب طرح جدید و البته باز هم نامشخصی به نام "<span style="color: rgb(102, 0, 0);">مزاحمین نوامیس</span>" آغاز شده.حالا دوباره کنار خیابان که راه می رویم باید مواظب باشیم ما را به عنوان مزاحم ناموس مردم بازداشت نکنند.اما این معمولا ظاهر قضیه است چرا که همیشه در پس برخوردهای خشن و طرحهای ضربتی پلیس، ماجرای دیگری نهفته است.مثل زمانی که قرار بود بنزین سهمیهبندی شود که ناگهان طرح برخورد با اراذل و اوباش شروع شد و تمام افرادی که به هر صورتی امکان داشت با اجرای طرح دست به اعتراض و شورش بزنند، دستگیر شدند.<br />این بار هم روشن است.باید فضای این ماه پلیسی و امنیتی باشد.به هر حال خرداد است و پر از حادثه.امکان دارد افراد زیادی هم دستگیر شوند.بهتر است یک سری را از قبل دستگیر کنند.بهانه برای دستگیریهای بعدی هم به دست آمده: خواهرمادر مردم!<br /><br /><span style="color: rgb(0, 51, 0); font-weight: bold;">راپورت دوم:استدلال منطقی</span><br />امام جمعه محترم تهران آیت الله جنتی برای گسترش حجاب فرمودند که "دانشجو نمره میخواهد ناچار است حجاب را بپذیرد".کاری به این ندارم که حجاب خوب است یا بد و در حوزه شخصی است یا عمومی.فقط در این درک و شعور بالا و استدلال منطقی و دکارتیسم آقای جنتی ماندهام.آدم بعضی حرفها را که میشنود احساس میکند به ناموس عقل و شعورش تجاوز شده.کاش پلیس طرح "مزاحمین عقل و شعور" را هم اجرا میکرد.<br /><br /><span style="font-size:85%;"><span style="color: rgb(102, 0, 0);"><br />پینوشت</span>:عکسهای غرورآفرین <a href="http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1087607">خبرگزاری مهر</a><a href="http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1087607">(1)</a> و <a href="http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1087608">(2)</a> و <a href="http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=8903011640">فارس</a> را از این حماسه ببینید.<br /><span style="color: rgb(102, 0, 0);">پینوشت2</span>: از این به بعد مسافرکشها میترسند برای خانمها بوق و ترمز بزنند.<br /><span style="color: rgb(102, 0, 0);">پینوشت3</span>:خبرگزاری فارس و مهر عکس خواهر مادر مردم را گذاشتهاند به عنوان بدحجاب.تجاوز از این بدتر!<br /><br /></span>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com40tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-84412858160420013442010-05-02T10:59:00.003+04:302011-11-27T21:10:23.285+03:30از همین گوشه و کنار<div dir="rtl" style="text-align: right;"><span style="color: rgb(0, 51, 0); font-weight: bold;">المپیک اقتصاد</span><br /><br />چینی ها انگار آدم کارهای بزرگند.اکسپوی شانگهای را دو روز قبل افتتاح کردهاند؛آن هم با چه عظمتی.برای برپایی بزرگترین نمایشگاه جهان حسابی کار کردهاند. برپایی اکسپوی 2010 شانگهای از المپیک 2008 پکن بیشتر برای چینیها آب خورده اما از هر دو سود سرشاری هم نصیبشان شده و میشود.خوب درک کردهاند قواعد تجارت جهانی را این چینیها.وقتی <a href="http://takhteshasi.blogspot.com/">گلایههای میلاد</a> از برگزاری جشنواره گلهای لاله را خواندم به فکر چینیها افتادم.دیروز<a href="http://www.pooldaily.com/Pages/News-4645.html"> گزارش کوتاهی</a> برای این اکسپو در روزنامه پول نوشتم.فقط اگر بخواهم به اعداد و ارقامش اشاره کنم مغزتان سوت خواهد کشید. پس از کسب میزبانی این اکسپو چینیها منطقهای به وسعت 2/6 کیلومتر مربع را تخلیه کردهاند. یعنی 18 هزار خانوار و 270 کارخانه را جابجا کردند.در کل با صرف مبلغی بیش از هفت میلیارد دلار در زمینی به مساحت 5/28 کیلومتر مربع نمایشگاهی ساختهاند که تخمین زده میشود بین 70 تا 100 میلیون نفر از آن بازدید کنند.اگر هم فکر میکنید ایران در این اکسپو که در کشور دوست و برادر برگزار میشود، حضور پررنگ و قابلتوجهی دارد سخت در اشتباهید.<a href="http://en.expo2010.cn/c/en_gj_tpl_72.htm">عکس ماکت غرفه ایران</a> را ببیند.<br /><br /><span style="font-weight: bold; color: rgb(0, 51, 0);">وبلاگها</span><br /><br />چندی پیش در دنیای وبلاگها به پست جالبی برخوردم.عنوانش این بود:"برای رضا طهماسبی".اما متنش از خودش جالبتر بود: "مردهشور اون ریختتو ببرن! وقتی که آدرس وبلاگتو نمیدی به من، من چجوری بیام بهت سر بزنم؟! از طریق بانو یومی یول؟".<br />این هم <a href="http://mahsan2004.persianblog.ir/post/203/">سندش</a>.البته خیلی زود فهمیدم که منظور صاحب وبلاگ من نبودم ولی به هر حال پی بردم تنها رضا طهماسبی موجود نیستم.<br /><br />م.پارسای عزیز هم لطف کرده بود و چندی پیش در وبلاگش<a href="http://chambezi.blogfa.com/post-107.aspx"> پستی</a> راجع به من گذاشته بود و وبلاگم را معرفی کرده بود. البته فکر کنم در طی این مدت آنچه را که پارسا نوشته بود و توقع داشت نتوانستم برآورده کنم اما به هر حال هنوز رسم تشکر که از بین نرفته.<br /><br />از<a href="http://one-minute-silence.blogspot.com/"> قاصدک</a> هم باید به خاطر این که همیشه امور مربوط به قالب و ابزار وبلاگ مرا انجام میدهد تشکر کنم.راستش بلد نیستم و البته علاقهای به یاد گرفتنش هم ندارم.برای جبران این نقص سعی کردم تشکر کردن را خوب یاد بگیرم.<br /></div>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com17tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-45030973144670229072010-04-20T14:07:00.006+04:302011-11-27T21:47:02.629+03:30برنده<div dir="rtl" style="text-align: right;">میدانم....با این دست نمیتوانم تمام بازیها را برنده شوم.<br /><br />اما...<br />بگذار دستم پرتر شود<br />دور بعد<br />یک آس هم که داشته باشم<br /><span style="color: rgb(102, 0, 0);">ما</span> حاکم خواهیم شد.<br /><br /><br /><br /><div style="text-align: left;font-family:arial;"><span style="font-size:85%;"><a href="http://badgereader.blogspot.com/"><span style="color: rgb(0, 102, 0);">عکس:فرناز میرمقدم</span></a><br /></span></div></div>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com32tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-35604023609890984932010-04-18T08:13:00.003+04:302011-11-27T21:08:47.332+03:30پستخانه<div dir="rtl" style="text-align: right;"><span style="font-weight: bold; color: rgb(0, 102, 0);">پاداش سکوت</span><br />مسئولیت موسسه فرهنگی کیهان، وزارت ارشاد، هشت سال ریاست جمهوری، اقبال عمومی و محبوبیت بالا....اما هیچ کدام از اینها مانع نمیشود تا ممنوع الخروجت نکنند. نگذارند به جلسهای بروی که در آن از دنیای عاری از سلاح هستهای حرف بزنی. در حالی که کشورت هر روز یک خبر خوش هستهای دارد که اعلام کند. ماندهایم با این همه خبر خوش چه بکنیم. این همه سانتریفوژ و این همه پایگاه هستهای جدید. نطنز اصفهان و فردو قم. پس چرا از نیروگاه بوشهر خبری نیست؟ به هر حال این همه خبر خوش هستهای باید از یک جایی نتیجهاش دربیاید و بزند بیرون. پس این انرژی صلحآمیز هستهای کی میخواهد برای ما برق تامین کند؟<br />تو باز هم ساکت نشستی و وکیلت گفت که ممنوعالخروج نیستی و تنها به توصیه برخی نهادها به ژاپن سفر نکردی.انگار کسی نمیداند که آن نهادها وزارت امور خارجه دولت فخیمه دهم و ب... بودهاند. توصیهای هم درکار نبوده؛ گفتند به فرودگاه نرو و گرنه دست از پا درازتر برخواهی گشت و این برای شما خوب نیست. ما که این را توصیه نمینامیم،وکیلت را نمیدانم.میخوام گلهای بکنم بعد دلم رضا نمیشود. کیهان و رجا و جوان و...به اندازه کافی آزارت میدهند. پاداش سکوتت این بود.همین!<br /><br /><span style="font-weight: bold; color: rgb(0, 102, 0);">دم مسیحا</span><br />شاید داری اشتباهات مدیریتی حضرت عیسی را جبران میکنی.مشایی گفته بود که پیامبران مدیریت صحیح نکردند.تقصیر ما بود که جدی نگرفتیم.حالا هر کدامتان یک گوشه کار را گرفتهاید که زمین نماند.خدا خیرتان بدهد.رییس دولت که خبر از زلزله میدهد و کشتی نوح میسازد که مردم را از تهران خارج کند. وعده پول و زمین میدهد که همه از تهران بروند تا این زلزله که دارد میآید خسارت جانی ندهد.میگوییم کاش زودتر از همه خودش از تهران برود.حیف است زیرآوار ساختمانهای پاستور بماند.احتمالا شدت زلزله در آن مناطق زیادتر باشد. آخر امام جمعه گفته زلزله به خاطر زناست. سابقه تاریخی آن مناطق هم خوب نیست.<br />ولی فکر نمیکردم تو از بین همه پیغمبران جرجیس...ببخشید عیسی را انتخاب کنی. کشتی ساختن و عصا انداختن و از آتش رد شدن در دنیای امروز سادهتر از زنده کردن مردگان بود.ولی تو پشتکارت بیشتر از اینها بود. معاون اولی و این کارها برایت فوت آب است. تنها چند نفر از دوستانت را لازم داری تا به کمکت بیایند. پروندههای افرادی را که سالها پیش بر اثر حادثه جان داده و خسارت دریافت کردهاند را از میان فایلهای خاک گرفته دربیاورند. پرونده دیگری بسازید، فرد زنده شود بعد دوباره دچار سانحه شود، تو امضا بزنی و بعد بیمه ایران هم با کمال میل خسارت جانی پرداخت کند. واقعا که مسیحای زمانهای...حیف که عمر کسانی که دوباره زندهشان میکنی به دنیا نیست و دوباره میروند. باز جای شکرش باقیست که حداقل بیمه با پرداخت خسارت مرگشان تا اندازهای زحماتت را جبران میکند تا تو و دوستانت آن را خرج امور خیر بکنید.خدا اجرتان بدهد.نمیدانستیم تبلیغات انتخاباتی هم جزو کارهای خیر محسوب میشود. به کارت ادامه بده. کسی به تو کاری ندارد.حتی بزرگترها هم از ترس این که انتخاباتشان کن فیکون شود کاری به کارت ندارند. همچنان بدم و مردگان را زنده کن.<br /></div>رضاhttp://www.blogger.com/profile/14453389837557604628noreply@blogger.com20tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-83870977371398441432010-03-16T08:53:00.005+03:302011-11-27T21:07:31.383+03:30هفت سینت رو بگو<div dir="rtl" style="text-align: right;">من نه اهل هفت سین چیدن بودم، نه هستم.ولی دیشب قبل از این که خوابم ببره در حالت نیمهبیدار و نیمهخواب به این فکر میکردم که اگه بخوام واسه نوروز هفتسین انتخاب کنم چی انتخاب میکنم.خب به نتایج درخشانی رسیدم که به قرار زیر است:<br /><span style="font-weight: bold;"><br />ستار</span>(نود و نه و نود و نه صدم درصد آهنگاش)<br /><span style="font-weight: bold;">ستارهها</span> ( نیمه شب؛ اونم فقط تو آسمون کاشیفرنیا.جایی که میشه راحت و کامل تمام کهکشان راهشیری رو دید، انگار که اون گاوه تازه رد شده باشه و شیرش ریخته باشه تو آسمون.خوشه پروین، دب اصغر، دب اکبر و حتی سها که چشم تیز میخواد واسه دیدن)<br /><span style="font-weight: bold;">سوسِلِنگ </span>(اسم یه پرنده س.فک کنم اسم کتابیش دم جنبانک باشه.<a href="http://www.meshkin.org/files/d3.jpg">عکسش اینه</a>)<br /><span style="font-weight: bold;">سگ </span>(البته فقط قهوهای خودمون)<br /><span style="font-weight: bold;">سجاده</span> (کلا از بچگی دوس داشتم.فک میکردم خیلی باکلاسه آدم رو سجاده نماز بخونه.البته الانم همونجور فک میکنم)<br /><span style="font-weight: bold;">سندباد</span> (کارتون و انیمیشن دوس دارم خب)<br /><br />خب...<span style="font-weight: bold;">سوگلی</span> دیگه.<br /><br /><br /><span style="color: rgb(153, 0, 0);"><br />پینوشت</span>:هفت سینت رو بگو ببینم؟<br /><span style="color: rgb(153, 0, 0);">پینوشت دو</span>: تو ویژه نامه چلچراغ احمد مهرانفر (بازیگر) نوشته: هیچ به فردا میندیش،رنج هر روز برای همان روز کافیست.<br /><br /><br /><br /><br /><br /></div>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com65tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-51316582449843294072010-03-14T07:57:00.004+03:302011-11-27T21:06:47.918+03:30خبرهای آخر سال<div dir="rtl" style="text-align: right;"><span style="font-weight: bold; color: rgb(0, 102, 0);">شادی ِآزادی</span><br />سید مصطفی تاجزاده چند روزی است که آزاد شده است.خبر خوبی بود،آن هم در آخرین روزهای سال نحسی مثل این سال گاو 88. دوستان میگویند خانهاش آنقدر شلوغ است که جای سوزن انداختن نیست.به قول کیهان از خواص جا مانده و سران فتنه و جاسوسان سیا و موساد همه و همه به دیدنش رفتند تا اغتشاشگران خیابانی که با اسم رمز تقلب در خیابان ها لشگرکشی کردند.خاتمی،موسوی،کروبی و سید یاسر خمینی از شاخصترین ملاقات کنندهها بودند.وقتی کروبی به دیدار سیدمصطفی رفت یکی نوشت: "دیدار نماد شجاعت با نماد مقاومت".حالا از تعریف و تمجیدش بگذریم مقاومت تاجزاده ستودنی بود.<br />کاش<a href="http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=113319"> اکبر منتجبی</a> هم در این روزهای باقیمانده تا عید آزاد شود.(فال قهوه اکبر به قلم پوریا عالمی را <a href="http://pouriaalami.blogspot.com/2010/03/007.html">اینجا</a> بخوانید)<br /><br /><span style="font-weight: bold; color: rgb(0, 102, 0);">تصویر سال</span><br />هفته قبل در خانه هنرمندان نمایشگاه تصویر سال برگزار شد.نرفتم البته.یعنی نتونستم برم.ولی خبر خوشحال کننده این که دوست خوبم سعید عامری در اختتامیه این جشنواره که همین جمعه برگزار شد برنده جایزه بهترین عکس مستند اجتماعی و جایزه بنیاد محسن رسولاف شد.عکس را <a href="http://medadgoli.blogfa.com/">اینجا در وبلاگ سعید</a> ببینید.<br /><br /><span style="font-weight: bold; color: rgb(0, 102, 0);">روی کیوسک:ویژهنامههای نوروزی</span><br />ویژهنامه نوروزی روزنامه بهار امروز منتشر شده.روی جلدش اکبر هاشمی رفسنجانیه.قیمت امروز روزنامه با احتساب همین ویژهنامه 300 صفحهای پنج هزار تومنه که خب شاید کمی گرون به نظر بیاد ولی فعلا تنها نشریه اصلاح طلبه که تونسته سالنامه بده.پس از دستش ندین.ویژهنامه چلچراغ،سالنامه همشهری و ویژهنامه همشهری جوان هم روی کیوسکه که خوندنشون خالی از لطف نیست.حالا اگه تا دو روز دیگه صبر کنین جزییات بیشتر در مورد این ویژهنامه ها رو همینجا مینویسم.<br /><br /><span style="font-weight: bold; color: rgb(0, 102, 0);">عکس سال: بیا تو دم در بده</span><br />این <a href="http://www.fararu.com/vglgux9t.ak9wx4.1qaajbwr1rwap.v.html">عکس</a> رو حتما ببینین.اگه مثلا هشت سال پیش چنین اتفاقی رخ میداد چه داد و هوارها که به آسمون نمیرفت.<br /></div>رضاhttp://www.blogger.com/profile/16771167416490541140noreply@blogger.com21tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-2780580563229344592010-03-03T10:03:00.006+03:302011-11-27T21:04:38.156+03:30(1) گفت و شنود<p style="text-align: justify; font-family: Tahoma; font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; font-size: 10pt; line-height: normal; direction: rtl; font-size-adjust: none; font-stretch: normal;">گفتم: شنیدی یک هفته قبل از تعطیل شدن ایراندخت جناب رامین به فاطمه کروبی تلفن زده و علاوه بر تهدید به تعطیلی ایراندخت گفته جمهوری اسلامی باید تا حال ده بار کروبی رو اعدام میکرد؟<br />گفت:آره شنیدم.<br />گفتم: بعدش هم فاطمه کروبی حسابی از خجالت آقای رامین دراومده و ایشون رو شسته و گذاشته کنار. آقای رامین هم اولین کاری که تونسته بکنه این بوده که ایراندخت رو لغو امتیاز کنه.<br /><br />گفت: فردی که شدیدا از دست فرد دیگهای حرصش گرفته بود اونقد لبش رو گاز گرفت که متورم شد.یه دوست فهمیده که از ماجرا هم آگاه بود،وقتی دیدش گفت لبت چی شده مث فندق اومده بالا؟ یارو دستپاچه با حرص گفت دندونم درد می کنه متورم شده.دوستش خندید گفت: فندق به لبت، لبت به دندون/ این سوز... نه درد دندون!<br /><br /><br /><span style="color: rgb(255, 0, 0);font-size:85%;" >پینوشت یک </span><span style="font-size:85%;">: حق کپی رایت برای نویسنده محترم ستون گفت و شنود روزنامه کیهان محفوظ است.<br /></span><span style="color: rgb(255, 0, 0);font-size:85%;" >پینوشت دو</span><span style="font-size:85%;"> :سایت فرارو چند عکس از تحریریه روزنامههای اصلاح طلب که توقیف شدن <a href="http://www.fararu.com/vglf0tdj.w6d0mw,ii0gaw.p.html"><span style="font-weight: bold;">اینجا</span> </a>منتشر کرده.اگر چه عکس ها خیلی کم و البته گنگ و مبهمه ولی خب دیدنشون خالی از لطف نیست.</span><br /></p>رضاhttp://www.blogger.com/profile/14453389837557604628noreply@blogger.com21tag:blogger.com,1999:blog-5360603782886347709.post-60945985872475683542010-03-01T13:39:00.007+03:302011-11-27T21:03:59.227+03:30خداحافظی با ایران دخت<p face="Tahoma" size="10pt" style="text-align: justify; font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; line-height: normal; direction: rtl; font-size-adjust: none; font-stretch: normal;">هفتهنامه ایراندخت لغو امتیاز شد.به همین سادگی! لغو امتیاز شد تا نشون بده که مملکت هر کی به هر کی تر از اون چیزیه که فکر میکنیم.هیات نظارت بر مطبوعات امروز تشکیل جلسه داد و هفته نامه ایراندخت رو نه توقیف که لغو امتیاز کرد.<br />مسئولان خبرگزاری فارس هم اونقد ذوق زده شدن که حتی تو خبر تنظیمی شون دستپاچه میان میزنن ماهنامه ایران دخت.نمیدونم شایدم از روی بیسوادی شون باشه. به هر حال این جور خبرها زودتر از همه به فارس می رسه دیگه.<br />از پارسال زمستون که شروع کردیم تا الان 49 شماره ایران دخت منتشر شد.40 شماره اول که بیشتر اجتماعی هنری بود و ما بازارچه داشتیم. 9 شماره اخیر هم گزارش اقتصادی.<br /><br />ایراندخت رفت و دیگه می تونین مطمئن باشین که اول هفته دیگه نمیام بهتون بگم هفتهتون رو با ایراندخت شروع کنین.از هفته دیگه نمیگم ایراندخت رو هر وقت از آب بگیری تازه س.چون دیگه ایراندختی در کار نیست.<br />فقط بعد این یکسال نمیدونم این سهشنبه شب رو کجا باید تا صب بیدار بمونم.</p><p style="text-align: justify; font-family: Tahoma; font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; font-size: 10pt; line-height: normal; direction: rtl; font-size-adjust: none; font-stretch: normal;"><br /></p><p style="text-align: justify; font-family: Tahoma; font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; font-size: 10pt; line-height: normal; direction: rtl; font-size-adjust: none; font-stretch: normal;"><span style="color: rgb(153, 0, 0);">بعدالتحریر</span>: در ادامه جلسه پربار هیات نظارت بر مطبوعات روزنامه اعتماد هم با <a href="http://www.fardanews.com/fa/pages/?cid=104850">نامه امضا شده جناب رامین</a> توقیف شد.<br /></p>رضاhttp://www.blogger.com/profile/14453389837557604628noreply@blogger.com21