غروب سه شنبه قبل در طبقه زیرین ساختمان شمالی اتاق بازرگانی ایران به دیدار اسدالله عسگراولادی رفته بودم. مردی گفته می شود بزرگترین صادرکننده خشکبار ایران است و البته چه افتخاری از این بالاتر.که آدم تولیدکننده و یا صادرکننده باشد.عسگر اولادی در اتاق مشترک ایران و چین بر صندلی ریاست تکیه زده بود.بلند بلند با منشی های اتاقش حرف می زد و هر چند دقیقه آن ها را می خنداند.پیرمرد خوش مشربی است.در 76 سالگی طبع طنزش را خوب حفظ کرده.در اتاقی که پر بود از تابلوهای قشنگ چینی و چراغ ها و آویزها و حتی پادری چینی با حاج اسدالله از چین و کالاهای بی کیفیت و کالاهای استاندارد و مرغوبش حرف زدیم. کنایه های من را نگفته می فهمید و جواب می داد.حتی فقط وقتی که لبخند میزدم.
حاج اسدالله برادر حاج حبیب الله است.سرپرست کمیته امداد و دبیرکل موتلفه اسلامی.حزب قدرتمندی که البته از مدافعان سرسخت دولت است.با این همه حاج اسدالله می گوید هیچ وقت عضو موتلفه نبوده و نیست اما میگوید سمپات این حزب است و به خاطر برادرش از این حزب دفاع می کند.هر چه حبیب الله در حوزه سیاست به مقام دفاع از دولت سخن میگوید چین بر جبین میاندازد و بالا و پایین میپرد، اسدالله در حوزه اقتصاد با خونسردی کامل و با صراحت تمام از دولت انتقاد می کند.عسگراولادی مرد اقتصاد است.کارآفرین است.مدافع اقتصاد آزاد است.سرمایه دار است و سرمایه اش در خدمت اقتصاد کشور است و چه ازاین بهتر؟ با تلاش او و همکارانش است که هنوز صادرات ما به چین به وارداتمان از چین می چربد.وجود چنین افرادی غنیمت است.کاش بیشتر از این افراد می داشتیم.
بنز حاج اسدالله
زمانی در یک نشریه عکس برخی بازرگانان را در کنار خودروهایشان چاپ کرده بودیم و عسگراولادی هم در کنار بنز سفید رنگ E کلاس مدل 2007 اش.وقتی عکس را دید خندید و با خونسردی گفت: "امام علی میگوید از سعادت مرد مسلمان داشتن خانه وسیع،همسایه خوب و مرکب راهوار است."
کاسب جزء
وقتی دولت نمایشگاه بین المللی را به سازمان تامین اجتماعی نیروهای مسلح به خاطر 800 میلیارد بدهی واگذار کرد و بعد تمام بازرگانان در بخش خصوصی و دولتی به مخالفت پرداختند تا بالاخره این واگذاری لغو شد اسدالله عسگر اولادی در نشست هیات نمایندگان اتاق تهران گفت: "اگر دولت نمایشگاه را به خاطر این مبلغ بدهی می خواهد واگذار کند من به عنوان یک کاسب جزء آن را می خرم."
پی نوشت 1:صحبتهایم با عسگراولادی به زمان حال ختم نشد و به اول انقلاب و دولت میرحسین موسوی و مرحوم عالینسب هم کشیده شد.متن حرف ها را اینجا بخوانید.
پی نوشت 2:متن کامل صحبت های عسگراولادی در مورد چین و واردات کالاهای بیکیفیت و کالاهای مرغوب را در اینجا بخوانید.
پی نوشت3: اگر دیروزهفته خود را با ایراندخت آغاز نکرده اید هنوز دیر نشده،ایراندخت را هر وقت از کیوسک بگیری تازه ست.
کاسبی که بزرگترین صادرکننده خشکبار است
تاسيسات دريايي را شركت وابسته به ناجا خريد
ناجا هم وارد اقتصاد کلان شد
نیروی انتظامی جمهوری اسلامی با خرید یکی از عظیمترین شرکتهای فنی و مهندسی در زمینه ساخت و توسعه تاسیسات دریایی نفتی وارد فاز جدیدی از فعالیتهای خود شد.چهارشنبه گذشته 28 بهمن ماه پس از پایان مزایده شرکت مهندسی و ساخت تاسیسات دریایی ایران 49 درصد سهام این شرکت که متعلق به سازمان گسترش و نوسازی صنایع بود به یکی از شرکتهای زیرمجموعه بنیاد تعاون ناجا واگذار شد تا این نیروی نظامی امنیتی نیز پس از سپاه پاسدارن و بنیاد تعاونش وارد عرصه فعالیتهای اقتصادی کلان شود.
گذشته از درستی یا نادرستی ورود نهادهای نظامی به این حوزه،این واگذاری مطابق اصل 44 قانون اساسی جهت خصوصی سازی صنایع دولتی صورت گرفته و این میزان سهام باید به یک شرکت خصوصی میرسید.اگر چه آقایان به اندازه کافی استدلال دارند که شرکت خریدار دولتی نیست ولی آیا میتوان آن را بخش خصوصی به حساب آورد؟ شرکت ناجی قدر وابسته به شرکت سرمایه گذاری مهرگان از زیرمجموعههای بنیاد تعاون ناجا که با نوشتن قیمتی به مبلغ بیش از 140 میلیارد تومان برنده مزایده شرکت تاسیسات دریایی ایران شده بیشک قدرتمندتر از بخش خصوصی خواهد بود.نمیدانم صندوق بازنشستگی کارکنان صنعت نفت که مابقی 51 درصد سهام این شرکت را در اختیار دارد چگونه خواهد توانست با قدرت نیروی انتظامی در انتخاب هیات مدیره دست و پنجه نرم کند.
حال نکته جالبتر این که بدانید بنیانگذار این شرکت مهدی هاشمی رفسنجانی فرزند اکبر هاشمی رفسنجانی بوده که سالها نیز در کسوت مدیرعامل و رییس هیات مدیره این شرکت فعالیت کرده و البته رشد این شرکت و انعقاد قراردادهای کلان با شرکتهای خارجی هم تا حدود زیادی مرهون لابیهای مهدی هاشمی است.
اگر چه پس از خروج مهدی هاشمی حرف و حدیثهای زیادی بر سر قراردادهای این شرکت با شرکت استات اویل بزرگترین شرکت نفتی نروژ شایع شد و این شرکت نفتی به پرداخت رشوه متهم شد اما با تبرئه این شرکت تمامی قضایا فراموش شد تا زمانی که محمود احمدی نژاد در مناظره انتخاباتی با میرحسین موسوی دوباره از مهدی هاشمی نام برد و او را در دادگاه خودش متهم به فساد اقتصادی کرد.
کار من نتیجه گیری نیست که نه توانش را دارم و نه اطلاعات کافی در موردش،اما شخصا ترجیح میدهم کسانی مثل مهدی هاشمی در راس مدیریت چنین شرکتهایی باشند تا نهادهای امنیتی نظامی.چرا که حداقل میتوان در صورت بروز هر گونه خطا فردا یقه او را چسبید اما چه کسی میتواند مسئولان ارشد نیروی انتظامی یا افراد تحت حمایت آنها را در مورد قراردادهای تاسیسات نفتی که ارقام کلانی دارند بازخواست کند و از آنان توقع نوضیح چند و چون ماجرا را داشته باشد.
داستان خصوصی سازی اقتصاد دولتی ما دارد به اقتصاد نظامی امنیتی میانجامد.
پینوشت:برای خواندن ماجرای کامل این واگذاری،قیمتهای مزایده و نقش مهدی هاشمی گزارش روزنامه پول را در اینجا بخوانید.
پینوشت دو:منتظر باشید تا شرکت دولتی بعدی را یک نهاد وابسته به ارتش بخرد.البته اگر اشتهای سیریناپذیر بنیاد تعاون سپاه بگذارد.
پینوشت سه:هفته خود را با ایراندخت آغاز کنید.
بعدالتحریر:خوشبختانه شرکت مذبور در تماسی که با دفتر روزنامه داشته اصل خبر را تایید کرده و تنها به این نکته اشاره کرده که نام درست این شرکت ناجی قدر است که در گزارش روزنامه ناجی غرب ذکر شده بود.جالتر این که فرد مذکور که تاجایی که به خاطرم مانده خود را معاون اقتصادی شرکت معرفی کرده گفته: ما روزهای قبل حداکثر 5 تماس تلفنی داشتیم اما امروز بیش از صد بار زنگ تلفنمان به صدا درآمده است!!!
مهرنامه بخوانید
راپورت ویژه: مهرنامه میآید
شکی نیست که باید دوران فعلی را خزان مطبوعات نامید.دلایل این مدعا هم فراوان و متفاوت است.از بازداشت و زندانی شدن روزنامهنگاران گرفته تا بسته شدن مطبوعات و اخطارهای فراوانی که به لطف معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد هر روز به روزنامهها و جراید ارسال میشود.با این همه هنوز هم میتوان انگشت شمار جرایدی را یافت که از فضای حداقلی موجود استفاده میکنند تا حداکثر ممکن را انجام دهند.در همین راستا ماهنامهای با نام مهرنامه آماده شده که هفته آینده اول اسفند ماه توزیع خواهد شد.این ماهنامه که البته مراحل تهیه و آمادهسازی آن برای حضور در صحنه مطبوعاتی به دلیل حساسیت سردبیر و دبیران تحریریه در انتخاب مطالب و چیدمان آن در صفحات طولانی شد خوشبختانه به گونهای چاپ شده و مطالبی در آن منتشر شده که هر خواننده مشتاق به علوم انسانی را مجذوب و چه بسا تسخیر میکند.
این ماهنامه که در زیر عنوانش نوشته شده ماهنامه علوم انسانی به سردبیری محمد قوچانی و با همکاری دوستانی که جملگی از تحریریه هفته نامه ایراندخت هستند منتشر شده است.غالب مطالب آن نیز مقالات مفصل و گفت و گوهایی چالشی در باب علوم انسانی است. برای هر رشته از میان رشته های مختلف علوم انسانی موضوعی انتخاب شده و سپس متفکران دانشگاهی به آن پرداخته و آن را نقد و بررسی کردند.مثل واژه سلطانیسم که از زبان سعید حجاریان در قسمت اعترافات تلویزیونی پخش شد و هیچ کس هم نفهمید که سلطانیسم چه بود و چه ارتباطی به قضایای پس از انتخابات داشت.حال می توانید پرونده کاملی در قسمت علوم سیاسی مهرنامه در مورد سلطانیسم بخوانید.یا این که مارکس وبر که نامش به کرات در ماه های اخیر آورده شد کیست؟
در قسمت های مختلف دیگر میخوانید: لمپن ها چگونه به وجود آمدند و وارد ادبیات سیاسی شدند و لمپن ها معروف چه کسانی بودند؛اصلاحات اقتصادی اوباما به کجا میرود؛ آسیب شناسی طرح هدفمندی یارانهها در دولتی که معلوم نیست لیبرالیسم اقتصادی را میپسندد یا تکفیر میکند؛همپیمانان ما در عرصه جهانی(روسیه و چین) تا کجا و تا چه حد پشتبان ما خواهند بود؛عکسها و گفت و گوی منتشر نشدهای با مهدی سحابی و نقد ترجمههایش و ......
مناظره سروش دباغ و احسان شریعتی(فرزندان عبدالکریم سروش و علی شریعتی) نیز که عکسشان بر جلد مهرنامه نیز نقش بسته یکی از خواندنیترین و البته تامل برانگیزترین مطالب اولین شماره این ماهنامه است.
در بخشی که در زیرمجموعه علوم انسانی از سیاست و اقتصاد گرفته تا حقوق،علوم اجتماعی و ادبیات...میتوانید در مهرنامه مطالب محسورکنندهای بیابید که در زمان اکنون بعید میدانم در نشریهای دیگر بتوانید مثال آنها را پیدا کنید.
مهرنامه ضمیمهای نیز به همراه دارد که علاوه بر چاپ اشعار و داستانهای جدید قسمتی را به معرفی کتاب اختصاص داده که در آن میتوانید تازههای نشر را با معرفی مختصر و مفیدی ببینید.کتابهایی که بیشک هر کدام شما را به خرید وسوسه خواهند کرد.
مهرنامه با قیمت چهار هزار تومان از شنبه آینده در کیوسکهای مطبوعاتی در دسترس خواهد بود.نگویید قیمتش بالاست.برای به دست آوردن چنین مجموعه کاملی در کنار هم بسیار بسیار بیش از این باید بها بپردازید.