حالا درسته که چلچراغ دیگه نمیاد روی کیوسک و نوستالژی بازی ما گل کرده و همه در حرکتی عظیم روی عکسامون توی فیس بوک آرم چلچراغ زدیم و نوستالژیک بازی درآوردیم و غم و غصه خوردیم ولی خب؛میشه امیدوار باشیم که عکسای حجت سپهوند رو توی نشریات دیگه ببینیم و لذت ببریم.درسته که آسانسور پوریا عالمی واسه همیشه از حرکت واستاد ولی میشه امیدوار بود که دوباره یه پیرهن عثمان دیگه علم کنه (یا یه ... پرچم کنه) و یه جایی شروع کنه به نوشتن و آدم بخونه و ریسه بره. می تونیم هنر امیرمهدی ژوله رو توی طنزهایی مث قهوه تلخ ببینیم و حالشو ببریم یا مثلا گزارش سفرهای منصور ضابطیان رو اینور و اونور بخونیم.
ولی دلم بیشتر از همه به حال توکا نیستانی سوخت.توکا که واسه راست و ریس کردن دندوناش اونم تو بلاد غربت معطل این حق التحریرهای چلچراغ بود. حالا این دفه که بره زیر دست خانوم دکترای چینی می تونه به این فک کنه که عموزاده خلیلی کی پولشو میده که اون دندون داغونه رو جراحی کنه؟ یا باید بی خیالش بشه؟
ای که همدردی همدلی میاره ناجور!
ولی دلم بیشتر از همه به حال توکا نیستانی سوخت.توکا که واسه راست و ریس کردن دندوناش اونم تو بلاد غربت معطل این حق التحریرهای چلچراغ بود. حالا این دفه که بره زیر دست خانوم دکترای چینی می تونه به این فک کنه که عموزاده خلیلی کی پولشو میده که اون دندون داغونه رو جراحی کنه؟ یا باید بی خیالش بشه؟
ای که همدردی همدلی میاره ناجور!