هیچگاه نخواستم در تمجید از جریدهای بنویسم که خود در آن مشغولم اما این شماره اخیر ایراندخت آنچنان نغز و ناب به طبع و نشر رسیده که نتوانم در قبالش سکوت کنم.با این همه باز هم سخنی از خود جریده بر زبان نمیآورم که خود خوانی و خود دانی اما مشتاقم که تنها چند نکته در باب دیدگاه و آراء گردانندگانش بگویم.مشخصه این شماره نه طرح روی جلدش،سید محمد خاتمی،است که در لابلای خطوط چاپ شده پنهان است؛از نوشتههای مقطع اما پیوسته محمد قوچانی در صفحات نخستش تا کمیک استریپ بزرگمهر حسینپور در پایانش.
آقای سردبیر
نگارش قوچانی همانگونه است که یک سیلی محکم بر گوش به خواب رفتهای.حقایق گم شده در لابلای وقایع،چشمی بینا میخواهد و معدودی چنین قوه باصرهای دارند.اگر خساست خرج نکنند و هنری برای بیان داشته باشند دیدن از دریچه چشم آنان لذتی دارد که در وصف نیاید.قوچانی چنین چشمی است.مثال آنچه که او در فیلم "شب در موزه 2" میبیند و روایت میکند تا بروی دوباره فیلم را از گوشه و پستو بیابی و به تماشا بنشینی.
سنتی خوب دارد آقای سردبیر.در نوشتههایش از جریده خودش نمینویسد اما تا میتواند مطبوعههای دیگر معرفی میکند.چه کتابی باشد چون "کتابفروشی" به همت ایرج افشار که خواننده را مجاب به خریدن کند و چه گاهنامه "بخارا" باشد به کوشش علی دهباشی که قوچانی همه جا عزیز میخواندش.
نکته مهم دیگری که در همین نوشتهها بدان پرداخته شده در صحبتی در باب مذمت فقر و مدح ثروت است.آن جا که به نقل از علی اکبر داور، روحش شاد، مینویسد که "اقتصاد علم ثروت است نه فقر.ثروت است که فقر را ریشه کن میکند و نه قناعت. ملت قانع گدا خواهد شد و مردمی که بگویند گر نباشد شانه ای از بهر ریش، شانه بتوان کرد با انگشت خویش مستحق نکبت و ادبارند." و خدا میداند که چقدر این سخنان به مذاق خبرنگار مسلکی اقتصادی خوش میآید.
اینان کجا و آنان کجا
در حیرتم از مناعت طبع و نگاه حرفهای برخی قلم بدستان که حتی وقتی جریدهای که از برگ اول تا آخرش سراسر حمله و پرده دری و بیمروتی و ستم و خروج از انصاف و عدل است و وابسته به پایگاههای قدرت نیز به محاق توقیف میرود،خوشحال که نمیشوند هیچ،افسوس میخورند و ابراز تاسف میکنند که حذف پسندیده نیست بلکه خطرناک است و بگذارید در فضای باز مطبوعاتی همه با هم نفس بکشیم.مقایسه میکنم با برخی به ظاهر فعالان عرصه مطبوعات که همواره از توقیف مطبوعات اصلاح طلب پایکوبی میکردند که انگار سنگر دشمن فتح کرده اند.
و دیگر...
بهنود نوشتهای دارد من باب شباهت مرتضوی و گنجی و احمدی نژاد.....پروندهای از منش نخست وزیر اول،مهندس بازرگان و بعد نوشتههایی در مورد شخصیت بزرگش به قلم یاران و هممسلکانش.....پوریا عالمی هم با رجب و ننه رجب به ایراندخت آمده.....و اگر اقتصاد به مذاقتان سازگار نیست حداقل اولین نوشته صفحات اقتصادی در مورد انقلاب منقلب بانکی به قلم محمد طاهری را بخوانید.
ایراندخت،شماره 46 سوم بهمن 88
اشتراک در:
پستها (Atom)