‏نمایش پست‌ها با برچسب روی کیوسک. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب روی کیوسک. نمایش همه پست‌ها

همدردی و همدلی

حالا درسته که چلچراغ دیگه نمیاد روی کیوسک و نوستالژی بازی ما گل کرده و همه در حرکتی عظیم روی عکسامون توی فیس بوک آرم چلچراغ زدیم و نوستالژیک بازی درآوردیم و غم و غصه خوردیم ولی خب؛میشه امیدوار باشیم که عکسای حجت سپهوند رو توی نشریات دیگه ببینیم و لذت ببریم.درسته که آسانسور پوریا عالمی واسه همیشه از حرکت واستاد ولی میشه امیدوار بود که دوباره یه پیرهن عثمان دیگه علم کنه (یا یه ... پرچم کنه) و یه جایی شروع کنه به نوشتن و آدم بخونه و ریسه بره. می تونیم هنر امیرمهدی ژوله رو توی طنزهایی مث قهوه تلخ ببینیم و حالشو ببریم یا مثلا گزارش سفرهای منصور ضابطیان رو اینور و اونور بخونیم.
ولی دلم بیشتر از همه به حال توکا نیستانی سوخت.توکا که واسه راست و ریس کردن دندوناش اونم تو بلاد غربت معطل این حق التحریرهای چلچراغ بود. حالا این دفه که بره زیر دست خانوم دکترای چینی می تونه به این فک کنه که عموزاده خلیلی کی پولشو میده که اون دندون داغونه رو جراحی کنه؟ یا باید بی خیالش بشه؟
ای که همدردی همدلی میاره ناجور!



هفتادچراغ استاد

"من آدم پرخوری نیستم.از آن دسته آدم‏ها نیستم که هر چه دم دستشان بیاید، بخورند.سیگار نمی‏کشم.اهل هیچ دودی نیستم.هیچ اعتیادی ندارم. یک زمان‏هایی کوه می‏رفتم که الان دیگر نمی‏شود.اما پیاده‏روی می‏کنم.در همه این سال‏ها سعی کرده‏ام سالم زندگی کنم. نتیجه آن می‏شود که در 70 سالگی هم بتوانی مثل 50 سالگی آواز بخوانی و زندگی عادی‏ات را داشته باشی.این سلامت به تنهایی کافی نیست.باید در کنارش صداقت داشته باشی.این که ریاکاری نکنی.چون مردم زودتر از هر کس دیگری می‏فهمند.دست آدم‏های ریاکار زود رو می‏شود."
این‏ها حرف های یگانه استاد هنر و آواز ایران محمدرضا شجریان است که در مصاحبه با هفته‏نامه چلچراغ عنوان کرده است.بچه‏های چلچراغ این هفته به مناسبت هفتادمین سالگرد استاد شجریان به دفتر او رفته و هم با خود استاد و هم با مژگان شجریان از دنیای هنری و خانوادگی‏شان صحبت کرده اند.
اگر چه چلچراغ به خاطر همین مصاحبه که البته افتخار گرفتنش کم هم نیست قیمت مجله این هفته تا 1500 تومان بالا برده اما خرید همان عکس پشت جلد مجله که هنر حجت سپهوند است خیلی بیشتر از این‏ها می‏‏ارزد.در کنار سوال و جواب‏های رد و بدل شده با استاد، حجت سپهوند هم در باکس کوچکی نوشته چگونه ایده عکاسی از استاد به ذهنش رسیده و با همان ادبیات خودش استاد را صدا زده (احتمال قریب به یقین صدایش زده: "زندگی! بیا اینجا...) و عکس گرفته است.
به قول استاد (منظور حجت سپهوند است.خودم اینگونه صدایش می‏زنم) هر کسی که باشی در برابر استاد شجریان کم می‏آوری، ضربان قلبت کند می‏شود و فشارت می‏افتد: "انگار در این سرزمین تنها یک استاد وجود دارد: استاد شجریان و مابقی استادیار هستند."
مصاحبه چلچراغ با استاد شجریان در مورد زندگی شخصی و هنری و ناملایمات اخیر خواندنی است اگر چه می‏شد صریح‏تر و بی‏پرده تر باشد که شاید خود استاد چنین نخواسته است.
مصاحبه با مژگان شجریان دختر 41 ساله استاد هم پر است از اطلاعات در مورد خانواده شجریان.دست آخر هم مطلب پوریا عالمی که البته در اینجا هم می‏توانید بخوانید.


پی‏نوشت:
مهرنامه بخوانید.

پی‏نوشت2: به چشم‏های استاد در عکس‏های حجت دقت کنید.

طولانی ما را بخوانید!

تیتر را اشتباه نزدم.الکی نگویید چه کیوسک‏دار بی‏سوادی است.
"طولانی همشهری ماه با حجت الاسلام طائب است." این جمله عینا از لید گفت وگوی مجله همشهری ماه با حجت الاسلام و المسلمین مهدی طائب (برادر بزرگتر حسین طائب فرمانده سابق نیروی مقاومت بسیج) نقل شده است.حالا تاویل و تفسیر این جمله با خودتان! خدا می‏داند بعد از این در لید مصاحبه‏ها چه چیزهایی که چاپ نشود: "بلند همشهری ماه با دکتر.... است، مفصل ما با مهندس...را بخوانید، داغ و چالشی همشهری ماه با استاد...را ببینید،!"
گذشته از این اشتباه که احتمالا در زمان کوتاه کردن لید گفت گو اتفاق افتاده این دست اشتباهات در مطبوعه‏های مکتوب و غیرمکتوب سابقه دارد.از افتادن یک سرکش ناقابل که گاف را به کاف تبدیل کرده و موضع گرفتن مقامات مسئول را به باد داده تا نقطه ای که اضافه تایپ شده و یا یک شوخی که در نهایت چاپ شده است.
اما در داخل این مصاحبه یک نکته جالب دیگر هم وجود دارد که البته هیچ ربطی به اشتباهات ژورنالیستی ندارد و نتیجه صحبت‏های نامفهوم مصاحبه شونده است.مهدی طائب ابتدا در قسمتی از گفت و گو در پاسخ به این سوال که "چند برادر هستید" می‏گوید: "ما چهار برادر هستیم."کمی بعد وقتی بهراد مهرجو می‏پرسد: "ترتیب سنی برادران چطور است؟" طائب پاسخ می دهد: "محمد، علی، مهدی، حسین و حسن!!!!


پی‏نوشت: همشهری ماه نیمه هر ماه به قیمت 1500 تومان منتشر می‏شود.به هر حال فقط شهرداری است که می‏تواند با چنین قیمتی چنین مجلاتی را منتشرکند.نقطه قوت همشهری ماه همین گفت و گوهای منحصربفردش است.
پی‏‏نوشت2: بخرید و بخوانید تا می‏توانید اسراف کنید.مهرنامه روی کیوسک است.
پی‏نوشت3: در این گفت و گو مهدی طائب اتهاماتی هم به عباس عبدی در مورد لو رفتن اطلاعات موشک‏های دوربرد وارد کرده بود که عبدی در اینجا پاسخش را داده است.


پسر نوح

سیدحسن
رسانه‏های تندروی اصولگرایان در چند وقت اخیر با مشکل بزرگی(از همه لحاظ) به نام سیدحسن نوه امام(ره) مواجه شده‏اند. خودشان در گودال خودشان افتاده‏اند.داستان از آنجایی شروع شد که این رسانه‏ها به جای سیدحسن خمینی از عنوان سیدحسن مصطفوی استفاده کردند و به او لقب پسر نوح دادند که با بدان بنشست.سیدحسن که مصطفوی شده بود و خاندان نبوتش گم، چند روز قبل در مراسم افطاری در کنار رییس دولت نشست و عکسی از خوش و بش این دو منتشر شد که به طرفه العینی باعث شد مصطفوی دوباره خمینی شود و داستان پسرنوح به فراموشی سپرده شود و به جایش حماسه هایی در وصف دست رد زدن به سینه سبزها(البته با رعایت موازین) از سوی سیدحسن که این بار خمینی(با تاکید) شده بود،سروده شود و بر خروجی این رسانه ها قرار بگیرد.اما دریغ که خوشی این توهمات باز با حاضر شدن سیدحسن بر سر سفره عبدا... نوری و دیدار با جمعی از سران اصلاح طلب از بین رفت.حال مانده‏اند چه بنویسند.مصطفوی یا خمینی؟ این بزرگترین مساله امروز این رسانه‏هاست!
داستان ادامه دار شیخ و سید
روزنامه رسالت و سایت جهان‏نیوز در چند وقت اخیر تلاش و همت مضاعفی داشتند تا القا کنند که بین سید و شیخ جدالی درگرفته و هر کدام از دیگری رنجیده خاطر و ناراحت است.هر روز هم خبری ساختگی و بی‏مایه در همین راستا یا کمک یکدیگر منتشر می‏کردند. حال دیدار و روبوسی خاتمی و کروبی در افطاری عبدا... نوری و عکسی که نمی‏توان آن را ندید آن هم در نزدیکی روز قدس تکذیبیه مناسبی برای این شایعات بود.

پی‏نوشت: پیک سبز را حتما بخوانید.
پی‏‏نوشت2: یکی از جذابترین قسمت های ماهنامه مهرنامه که این روزها می خوانم پاسخ هایی است که بزرگان در نقد مطالب یکدیگر منتشر می‏کنند.پاسخ سروش دباغ به سرمقاله محمد قوچانی، جوابیه یوسفی اشکوری به سیدجواد طباطبایی، بحث های ادامه دار زیباکلام و طباطبایی.اگر خواننده بحث های جدی در باب علوم انسانی هستید هنوز می‏توانید شماره 4 مهرنامه را از کیوسک‏ها تهیه کنید.