چهارشنبه دلگیر


فک میکنی روز خوبیه.ولی نیست.یعنی همه چی از همون اول صبح برعکس میشه.می خواستم یه پست شاد بنویسم.نشد.از کوزه همان برون تراود که در اوست.خبر زیاد داشتم.به خیلی چیزا میخواستم گیر بدم.از کیهان و صفار هرندی و خبرگزاری فارس تا نمایشگاه مطبوعات.نشد اما. یعنی چیزی نتونستم بنویسم.چون اصلا نتونستم فکرشون رو بکنم.اما....

محمد قوچانی
این هفته قرار بود محمد قوچانی آزاد بشه.همه منتظر بودن.خانواده ش،همسرش،دوستاش،همکاراش و شاگرداش مث من.ولی نشد.همه چیز به هم ریخت.امروز صبح مریم باقی به بچه ها اس ام اس داد: "بازداشت محمد قوچانی دو ماه دیگر تمدید شد."همین.
ما هم چنان مث گله ی بدون ساربانیم که حتی ایراندخت رو هم نمی تونیم جمع و جور کنیم و بعد از این که نه پولی در کار بود نه کسی مثل قوچانی که از حق بچه ها دفاع کنه این هفته کسی برای صفحه بندی نرفت.نمیتونم بفهمم چرا دو ماه دیگه قوچانی باید تو بند بمونه؟ آخه به چه جرمی؟ روزنامه نگار بودن؟

احمد زیدآبادی
لنگه نداشت دکتر.تک بود.هنوز صندلیش خالیه تو تحریریه.کامپیوترش که می نشست پشتش و با یه شیوه خاصی تایپ می کرد و بعد بچه ها پیش خودش اداشو در میاوردن که چه جوری با یه دست تایپ میکنه!!چقدر صبور بود دکتر.
هر خبری که منتشر میشد و یکی از بچه ها بلند اعلام می کرد همه منتظر می شدن تا دکتر تحلیلش کنه.بار اولی که دکتر رو تو انجمن صنفی روزنامه نگاران دیدم تقریبا از خوشحالی به سرحد سکته رسیده بودم.بعد که با دکتر آشنا شدم فهمیدم چه جور آدمیه.صادق ترین آدمی که به تمام عمرم دیدم.حتی به خاطر مصلحت و حفظ ظاهر و حتی در شوخی های دوستانه هم حاضر نبود حرف دروغی بزنه.یا کلمه نادرستی به کار ببره.سادگی به تمام معنا رو میشه تو وجودش دید.از لباس پوشیدنش،راه رفتنش،نگاه کردنش،خندیدنش،از لهجه ی کرمانی بامزه ش.از همه مهم تر از نوشته ها و تحلیل هاش.
هرگز مطلبی ننوشت که زیرش بنویسه دکتر احمد زیدآبادی.همیشه احمد زیدآبادی بود و هست.بدون هیچ پیشوند و پسوندی.برخلاف تمام جاعلان و دزدان و بیسوادانی که پای اسمشون دکتر و مهندس مینویسن و معلوم نیست از کدوم جهنم دره ای با چه هزینه ای مدرک دکترا خریدن اصلا اصرار نداشت که بگه دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران داره و رساله دکتراش رو هم با عنوان رابطه دین و دولت در اسراییل نوشته و اگه خیلی خوش شانس باشین شاید بتونین کتابش رو جایی گیر بیارین.
احمد زیدآبادی مردیه که میتونی در موردش مطمئن باشی که هرگز دروغ نمیگه،تا حالا هرگز زباله ای رو زمین ننداخته،هرگز چراغ قرمزی رو رد نکرده،هرگز ممنوع پارک نکرده،هرگز حق کسی رو نخورده،هرگز به کسی دشنام نداده،هرگز بدخواه هیچ کس حتی دشمنش نبوده،هرگز هیچ شعاری که توش مرگ باشه به کسی یا کشوری نداده،هرگز رابطه بازی نکرده و حتی در دورانی که دوستاش بر مناصب دولتی تکیه زده بودن به سمت پول و مقام نرفته و شاید واسه همینه که الان به خاطر هیچ و پوچ باید هفت سال زندانی بشه.چون هیچ وقت خودشو به داشتن یه صندلی نفروخته،چون هیچ وقت جایی ننوشت دکتر زیدآبادی،چون هیچ وقت دروغ نگفت،چون هیچ وقت تملق و چاپلوسی کسی رو نکرد.
چه ظلمی از این بزرگتر که احمد زیدآبادی نازنین فقط و فقط به جرم زیدآبادی بودن به جرم انسان واقعی بودن هفت سال دور از خانه و کار و خانواده ش پشت میله ها اسیر باشه؟
دلم واسه دکتر تنگ شده،واسه خاطره هایی که از کرمان و زیدآباد تعریف می کرد،واسه زمانی که توی کوچه جلوی در مجله شهروند خم می شد و زباله چیپس و پفک رو جمع می کرد.دلم واسه خنده های دکتر تنگ شده. یعنی هفت سال دیگه باید صبر کنم؟؟

دو ملیتی ها و ایرانی ها
دستگاه قضایی تاب فشار خارجی ها را ندارد.به خارجی ها باج می دهد تا داخلی ها را سرکوب کند.رکسانا صابری که خبرنگاری ایرانی و آمریکایی بود به اتهام جاسوسی برای دشمنان کشور دستگیر شده بود بسیار زود با قید وثیقه آزاد شد و بعد هم از کشور خارج شد.کلوتید ریس فرانسوی که در جریان اغتشاشات دستگیر شده بود زودتر از همه متهمان آزاد شد و به فرانسه رفت.نازک افشار کارمند ایرانی فرانسوی سفارت فرانسه با قرار وثیقه و در پی فشار دولت فرانسه آزاد شد.مازیار بهاری خبرنگار ایرانی آمریکایی نیوزویک که بعد از انتخابات و درگیری ها دستگیر شده بود روز شنبه گذشته آزاد شد و دیروز هم به لندن رفت.سوءتفاهم نشود.از آزادی همه آن ها خوشحال شدم اما چرا زیدآبادی باید به هفت سال زندان محکوم شود و قرار بازداشت محمد قوچانی بدون هیچ اتهامی دو ماه دیگر تمدید شود؟ چون هیچ کشور خارجی برای آزادی آنان بیانیه نداده و فشار نیاورده است؟


پي نوشت: وكيل احمد زيدآبادي گفته حكم 7 سال حبس قطعي نشده و هنوز پرونده در مرحله رسيدگي است و طبعا حكمي صادر نشده. اميدوار شديم.گرچه الان نزديك به چهل روز است كه خانواده دكتر نه ايشان را ملاقات كرده و نه حتي تماس تلفني با وي داشته اند.فعلا بي خبري مطلق.


این راه کج میرسه به مقصد......خدا میدونه


نمی دانم در چند ماه گذشته برخی از مسئولان مملکتی و افرادی که حال به هر وسیله ای بر صندلی بزرگی (اکثرا بزرگ تر از اندازه خودشان) تکیه زده اند چه چیزی مصرف می کنند که هر گاه پشت تریبونی قرار می گیرند یا مصاحبه ای می کنند یا مقاله ای می نویسند آدم انگشت به دهان و متحیر می ماند و چشمان از فرط تعجب به اندازه گردو و دهان به غایت باز.یکی از دوستان که حرف های یکی از همین افراد مذکور را از صدا و سیما می شنید و چهره اش را می دید گفت: "این چی زده؟ هر چی هس خیلی خوبه.حسابی بنده خدا رو گرفته."


راپورت اول:بنگاه روسپی شناسی کیهان ونازنین افشین جم
نازنین افشین جم متولد سال 1358 در تهران و بزرگ شده کانادا هم خواننده است هم مدل و هم یک فعال حقوق بشر.در سال 2003 هم بانوی اول(همان دختر شایسته) کانادا و بانوی دوم جهان شده است.هفته قبل نازنین افشین جم که البته در فعالیت های بشر دوستانه خود تاکنون موفق هم بوده، مثل کمپینی که برای جلوگیری از اعدام نازنین فاتحی تشکیل داده بود، در دیدار با دالایی لاما رهبر معنوی بوداییان تبت به همراه وی مقوایی سبز رنگ در دست گرفت و خواستار رعایت حقوق بشر در ایران شد.همین یک عمل کافی بود تا کیهان نشینان نه تنها دالایی لاما،رهبریت وی، تمام اعمال و کردار وی و هم مسلکانش را زیر سوال ببرند، که به ورطه ی بی اخلاقی هم سقوط کنند و در روزنامه ای که تماما با پول مردم منتشر می شود در کنار اسم نازنین افشین جم از واژه روسپی استفاده کنند.جدا از این مساله که اگر یک روزنامه اصلاح طلب این لفظ را به کار می برد چه کفن پوشانی به میدان نمی آمدند متحیرم که چگونه کیهان نشینان به شخصیت فردی شناخته شده این چنین بی حرمتی کردند و او را نه منافق و جاسوس و فریب خورده و آلت دست بیگانه که روسپی خواندند.
نمی دانم برادران کیهان نشین چگونه پی بردند که نازنین افشین جم روسپی است.روسپی بودن افشین جم طی چه پروسه ای بر نویسنده این مقاله ثابت شده کهاین چنین ادعا می کنند را خدا می داند.

راپورت دوم:دو سه صندلی خالی
آقای احمدی نژاد در گفت و گوی تلویزیونی با کارشناسان گفت که در هنگام سخنرانی ایشان در سازمان ملل تنها دو سه نفر صحن سازمان ملل را ترک کرده اند.من نمی دانم منظور ایشان از دو سه نفر چند نفر بوده یا این که ایشان صندلی های خالی را چگونه شمرده. دوستی گفت شاید منظور دکتر این بوده که بقیه قبل از شروع سخنرانی صحن سازمان را ترک کرده اند. به هر حال فقط می خواستم بگویم هر چه بود چیز خوبی بود.خوب گرفته بود.


راپورت سوم:وزیر مخلوعی دادستان کل کشور شد
محسنی اژه ای که حتی احمدی نژاد هم او را نخواست و از کابینه اخراج شد هفته قبل در کسوت دادستان کل کشور از گشوده شدن پرونده مهدی کروبی در دادگاه ویژه روحانیت سخن گفت.ابراهیم رئیسی نیز این سخنان را در روزهای گذشته تایید کرد و گفت به طور یقین به اتهامات مهدی کروبی در دادگاه ویژه روحانیت رسیدگی می شود.مهدی کروبی البته با استقبال از این سخنان گفت: "حداقل در دادگاه فرصتی پیش خواهد آمد تا حرف ها و ناگفته هایم را بگویم."



پی نوشت:هم چنان بهترین و نغزترین مطالب طنز را در ستون کیهان و خوانندگان بخوانید.نبوغ نویسنده این ستون مثال زدنی است.در پست های آینده چند چشمه از طنزهای ناب ایشان را برایتان خواهم نوشت.

پی نوشت 2:این روزها از این آهنگ محسن نامجو که البته چندان جدید هم نیست خیلی خوشم آمده.از طرفی با نوشته های بالا چندان هم بی ربط نیست.این آهنگ که اکس نام دارد تقدیم به میلاد که بدون هیچ روانگردانی روانش کامل می گردد.مث خودم!







معنای سادگی


پشت چیزهای ساده پنهان می شوم که پیدایم کنی

اگر هم پیدایم نکنی، خود چیزها را پیدا می کنی

لمس می کنی هر چه را که من لمس می کنم

و این چنین نقش دست هایمان با هم یکی می شود





شعر از یونانی شاعر یانیس ریتسوس
عکس از دوست خوب عکاسم سعید عامری