دور میز وسط تحریریه نشسته بودیم. امید ایرانمهر رفت و با یک لیوان چای برگشت؛از این لیوانهای پلاستیکی یکبار مصرف. پوریا عالمی بهش گفت: "تو این لیوانا چای نخور.ضرر داره". امید گفت: نهایتش میمیرم دیگه. پوریا گفت: "مردن داریم تا مردن.اگه یه دفه میکشت که خوب بود.سرطان میاره و کم کم میکشه". همین طور که داشت از مضرات چای داغ خوردن تو لیوان یکبار مصرف میگفت یه سیگار گذاشت گوشه لبش و رفت سمت پنجره. رفتم کنارش و همونطور که به دود سیگارش نگاه میکردم گفتم:"مضرات لیوان یه بار مصرف چی بود؟!!!؟"
پسر نوح
سیدحسن
رسانههای تندروی اصولگرایان در چند وقت اخیر با مشکل بزرگی(از همه لحاظ) به نام سیدحسن نوه امام(ره) مواجه شدهاند. خودشان در گودال خودشان افتادهاند.داستان از آنجایی شروع شد که این رسانهها به جای سیدحسن خمینی از عنوان سیدحسن مصطفوی استفاده کردند و به او لقب پسر نوح دادند که با بدان بنشست.سیدحسن که مصطفوی شده بود و خاندان نبوتش گم، چند روز قبل در مراسم افطاری در کنار رییس دولت نشست و عکسی از خوش و بش این دو منتشر شد که به طرفه العینی باعث شد مصطفوی دوباره خمینی شود و داستان پسرنوح به فراموشی سپرده شود و به جایش حماسه هایی در وصف دست رد زدن به سینه سبزها(البته با رعایت موازین) از سوی سیدحسن که این بار خمینی(با تاکید) شده بود،سروده شود و بر خروجی این رسانه ها قرار بگیرد.اما دریغ که خوشی این توهمات باز با حاضر شدن سیدحسن بر سر سفره عبدا... نوری و دیدار با جمعی از سران اصلاح طلب از بین رفت.حال ماندهاند چه بنویسند.مصطفوی یا خمینی؟ این بزرگترین مساله امروز این رسانههاست!
داستان ادامه دار شیخ و سید
روزنامه رسالت و سایت جهاننیوز در چند وقت اخیر تلاش و همت مضاعفی داشتند تا القا کنند که بین سید و شیخ جدالی درگرفته و هر کدام از دیگری رنجیده خاطر و ناراحت است.هر روز هم خبری ساختگی و بیمایه در همین راستا یا کمک یکدیگر منتشر میکردند. حال دیدار و روبوسی خاتمی و کروبی در افطاری عبدا... نوری و عکسی که نمیتوان آن را ندید آن هم در نزدیکی روز قدس تکذیبیه مناسبی برای این شایعات بود.
پینوشت: پیک سبز را حتما بخوانید.
پینوشت2: یکی از جذابترین قسمت های ماهنامه مهرنامه که این روزها می خوانم پاسخ هایی است که بزرگان در نقد مطالب یکدیگر منتشر میکنند.پاسخ سروش دباغ به سرمقاله محمد قوچانی، جوابیه یوسفی اشکوری به سیدجواد طباطبایی، بحث های ادامه دار زیباکلام و طباطبایی.اگر خواننده بحث های جدی در باب علوم انسانی هستید هنوز میتوانید شماره 4 مهرنامه را از کیوسکها تهیه کنید.
رسانههای تندروی اصولگرایان در چند وقت اخیر با مشکل بزرگی(از همه لحاظ) به نام سیدحسن نوه امام(ره) مواجه شدهاند. خودشان در گودال خودشان افتادهاند.داستان از آنجایی شروع شد که این رسانهها به جای سیدحسن خمینی از عنوان سیدحسن مصطفوی استفاده کردند و به او لقب پسر نوح دادند که با بدان بنشست.سیدحسن که مصطفوی شده بود و خاندان نبوتش گم، چند روز قبل در مراسم افطاری در کنار رییس دولت نشست و عکسی از خوش و بش این دو منتشر شد که به طرفه العینی باعث شد مصطفوی دوباره خمینی شود و داستان پسرنوح به فراموشی سپرده شود و به جایش حماسه هایی در وصف دست رد زدن به سینه سبزها(البته با رعایت موازین) از سوی سیدحسن که این بار خمینی(با تاکید) شده بود،سروده شود و بر خروجی این رسانه ها قرار بگیرد.اما دریغ که خوشی این توهمات باز با حاضر شدن سیدحسن بر سر سفره عبدا... نوری و دیدار با جمعی از سران اصلاح طلب از بین رفت.حال ماندهاند چه بنویسند.مصطفوی یا خمینی؟ این بزرگترین مساله امروز این رسانههاست!
داستان ادامه دار شیخ و سید
روزنامه رسالت و سایت جهاننیوز در چند وقت اخیر تلاش و همت مضاعفی داشتند تا القا کنند که بین سید و شیخ جدالی درگرفته و هر کدام از دیگری رنجیده خاطر و ناراحت است.هر روز هم خبری ساختگی و بیمایه در همین راستا یا کمک یکدیگر منتشر میکردند. حال دیدار و روبوسی خاتمی و کروبی در افطاری عبدا... نوری و عکسی که نمیتوان آن را ندید آن هم در نزدیکی روز قدس تکذیبیه مناسبی برای این شایعات بود.
پینوشت: پیک سبز را حتما بخوانید.
پینوشت2: یکی از جذابترین قسمت های ماهنامه مهرنامه که این روزها می خوانم پاسخ هایی است که بزرگان در نقد مطالب یکدیگر منتشر میکنند.پاسخ سروش دباغ به سرمقاله محمد قوچانی، جوابیه یوسفی اشکوری به سیدجواد طباطبایی، بحث های ادامه دار زیباکلام و طباطبایی.اگر خواننده بحث های جدی در باب علوم انسانی هستید هنوز میتوانید شماره 4 مهرنامه را از کیوسکها تهیه کنید.
گفتن برقص. دیگه چرا استریپ تیز میکنی ؟
زندگیه دیگه. خب حالا مجبوری بری دیدار اشکالی نداره برو. ولی همون جوری که هستی برو.با همون تیپ همیشگیت برو. حالا یه خرده مرتب تر باش ولی خودتو پشت در جا نزار دیگه. برو یه جا بشین. اگه حرفی هم واسه گفتن داری فک ببین چیه. چرا دیگه میگی "تب سی و نه درجه داشتم ولی به عشق شما اومدم". گفتن برقص.چرا دیگه استزیپ تیز میکنی؟
خیلیهای دیگه هم بودن که اومدن. با همون تی شرت با همون نیم آستین همیشگی خودشون.هیچی هم نگفتن که اگه هم میگفتن حرفشون درست و حسابی بود. تو هم خودت باش. خودتو یه جوری نپوشون که مردم مجبور بشن برن عکسای 30 سال پیشت رو رو کنن که لباس زیر هم به زور تنت کرده بودی. خودت باش بابا جان.خودت باش.
حالا یه بار هم پیش میاد که رییس دولت رو ببینی. تو یه جلسه ای، همایشی، چیزی.حالا به عنوان یک هنرمند سابقه دار دست هم دادی؛ جهنم روبوسی هم کردی.دیگه آغوش و بغل و فشار فشور و دوستت دارم چیه مرد حسابی. بیست سال آهنگای مرضیه و دلکش و قمر و بنان و همه روخوندی،هیشکی هیچی نگفت. سنتی خوندی، پاپ خوندی، راک خوندی، ولت میکردن با ساسی مانکن رپ هم میخوندی بازم هیشکی هیچی نگفت. دیگه این کارا چیه میکنی که خودتو سکه یه پول کنی. گیرم تمام این غلط ها رو کردی .دیگه باز چرا میری روش ماله میکشی که بدترش کنی،مصاحبه کردنت چیه؟ خوب کاری میکنن اونایی که بهت سنگ میندازن.این همه سال صداتو گوش ندادن که حالا بیای به اون بگی دوستت دارم.این همه سال هفتهای سه تا کاست دادی بیرون مردم خریدن شاید توش یه آهنگ درست درمون باشه به زور پیدا شد که اونم قبلا یا مرضیه خونده بود یا دلکش یا الهه ؛بعد میای میگی من هنرمند مردمیام و سیاسی نیستم!
حالا فقط حواست باشه.نکنه پیشنهاد ایناها رو گوش کنی.دور و بر ربنای استاد نچرخی خواهشا.
پینوشت1: نوشته یه نفر که قبلا کمی تا قسمتی افتخاری و متعداد معدودی از آهنگاش رو دوس داشت.
پینوشت2:خوشحالم که حداقل هیچوقت از پروانه معصومی خوشم نمیاومده.
پینوشت3: این روزها قبل از افطار تلویزیون رو خاموش میکنم و ربنای استاد رو میذارم و تا جایی که دیوارهای ساختمون اجازه بده صداشو زیاد میکنم.خواهش میکنم ازتون هر جایی که هستین تو خونه؛تو ماشین، خونه اقوام؛ چه روزه دارین چه روزه ندارین؛ قبل از اذون مغرب ربنای استاد رو با هر وسیلهای که دارین پخش کنین.بلند هم پخش کنین.هم فیضش رو ببرین هم عشقش رو بکنین.خدا استاد رو نگه داره.
خیلیهای دیگه هم بودن که اومدن. با همون تی شرت با همون نیم آستین همیشگی خودشون.هیچی هم نگفتن که اگه هم میگفتن حرفشون درست و حسابی بود. تو هم خودت باش. خودتو یه جوری نپوشون که مردم مجبور بشن برن عکسای 30 سال پیشت رو رو کنن که لباس زیر هم به زور تنت کرده بودی. خودت باش بابا جان.خودت باش.
حالا یه بار هم پیش میاد که رییس دولت رو ببینی. تو یه جلسه ای، همایشی، چیزی.حالا به عنوان یک هنرمند سابقه دار دست هم دادی؛ جهنم روبوسی هم کردی.دیگه آغوش و بغل و فشار فشور و دوستت دارم چیه مرد حسابی. بیست سال آهنگای مرضیه و دلکش و قمر و بنان و همه روخوندی،هیشکی هیچی نگفت. سنتی خوندی، پاپ خوندی، راک خوندی، ولت میکردن با ساسی مانکن رپ هم میخوندی بازم هیشکی هیچی نگفت. دیگه این کارا چیه میکنی که خودتو سکه یه پول کنی. گیرم تمام این غلط ها رو کردی .دیگه باز چرا میری روش ماله میکشی که بدترش کنی،مصاحبه کردنت چیه؟ خوب کاری میکنن اونایی که بهت سنگ میندازن.این همه سال صداتو گوش ندادن که حالا بیای به اون بگی دوستت دارم.این همه سال هفتهای سه تا کاست دادی بیرون مردم خریدن شاید توش یه آهنگ درست درمون باشه به زور پیدا شد که اونم قبلا یا مرضیه خونده بود یا دلکش یا الهه ؛بعد میای میگی من هنرمند مردمیام و سیاسی نیستم!
حالا فقط حواست باشه.نکنه پیشنهاد ایناها رو گوش کنی.دور و بر ربنای استاد نچرخی خواهشا.
پینوشت1: نوشته یه نفر که قبلا کمی تا قسمتی افتخاری و متعداد معدودی از آهنگاش رو دوس داشت.
پینوشت2:خوشحالم که حداقل هیچوقت از پروانه معصومی خوشم نمیاومده.
پینوشت3: این روزها قبل از افطار تلویزیون رو خاموش میکنم و ربنای استاد رو میذارم و تا جایی که دیوارهای ساختمون اجازه بده صداشو زیاد میکنم.خواهش میکنم ازتون هر جایی که هستین تو خونه؛تو ماشین، خونه اقوام؛ چه روزه دارین چه روزه ندارین؛ قبل از اذون مغرب ربنای استاد رو با هر وسیلهای که دارین پخش کنین.بلند هم پخش کنین.هم فیضش رو ببرین هم عشقش رو بکنین.خدا استاد رو نگه داره.
قطعنامه ما
همین جمعه
شورای امنیت قطعنامه داده
من و تو
مادام العمر
ایمن شدهایم
ریاست دورهای دنیا
برای ما همیشگی شده
و ما
تابینهایت میخندیم
پینوشت:این جمعه کلی امضا زدیم
پینوشت: عکس از میلاد کلانتری در یکی از اولین نشستهای مشترک
شورای امنیت قطعنامه داده
من و تو
مادام العمر
ایمن شدهایم
ریاست دورهای دنیا
برای ما همیشگی شده
و ما
تابینهایت میخندیم
پینوشت:این جمعه کلی امضا زدیم
پینوشت: عکس از میلاد کلانتری در یکی از اولین نشستهای مشترک
درخواست فاطمه کروبی از رهبری برای آزادی دانشجویان بازداشتی
خبرگزاری فارس گفت و گویی با عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان در مورد انتخابات سال گذشته داشته که تیتر قابل توجهی دارد.در حالی که خبرگزاری فارس و احیانا دکتر کدخدایی با بیان ناگفتهای از دیدار رهبری و نمایندگان نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری قبل قصد در مزمت شخص فاطمه کروبی و نشان دادن قاطعیت رهبری نظام بودهاند، ناخواسته به مدح شخصیت فاطمه کروبی پرداخته و به کرامت نفس، دید باز و نگرانی زیاد وی برای دانشجویان بازداشتی اشاره داشتهاند.
کدخدایی در این گفت و گو میگوید: "بعد از اتمام جلسه و زمانی که افراد قصد داشتند آنجا را ترک کنند و زمانی که همه سرپا ایستاده بودیم تا از محل جلسه خارج شویم خانم آقای کروبی گفتند که اگر شما اجازه دهید دانشجویانی که بازداشت شدهاند آزاد شوند که ایشان (رهبری) در جواب گفتند من از شما تعجب می کنم که چنین حرفی را میزنید اگر کسی متخلف و مقصر است باید با او برخورد شود و اگر کسی مقصر نبوده است طبعا آزاد خواهد شد و این که از ما میخواهید چون یک شخص دانشجوست پس از تخلفش صرف نظر کنیم جای تعجب دارد."
با توجه به تاریخ برگزاری این جلسه در 26 خردادماه سال گذشته،مشخص شد که نگرانی فاطمه کروبی و درخواستش از رهبری نظام نه تنها جای تعجب نداشت که باید اقدام متناسبی نیز در جهت رسیدگی به آن صورت می گرفت،چه در آن هنگام نه تعداد بازداشت شدگان زیاد شده بود،نه کوی دانشگاه مورد حمله سبعانه قرار گرفته بود،نه ندا به شهادت رسیده بود،نه فاجعه کهریزک و نه محسن و سهراب...
پینوشت:روایت کدخدایی از سخنان فاطمه کروبی در حضور رهبر انقلاب در خبرگزاری فارس
پینوشت 2:کسانی که در فاجعه کهریزک جان باختند و یا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند مثال نقض این جمله اند که اگر کسی مقصر نبوده است طبعا آزاد خواهد شد
کدخدایی در این گفت و گو میگوید: "بعد از اتمام جلسه و زمانی که افراد قصد داشتند آنجا را ترک کنند و زمانی که همه سرپا ایستاده بودیم تا از محل جلسه خارج شویم خانم آقای کروبی گفتند که اگر شما اجازه دهید دانشجویانی که بازداشت شدهاند آزاد شوند که ایشان (رهبری) در جواب گفتند من از شما تعجب می کنم که چنین حرفی را میزنید اگر کسی متخلف و مقصر است باید با او برخورد شود و اگر کسی مقصر نبوده است طبعا آزاد خواهد شد و این که از ما میخواهید چون یک شخص دانشجوست پس از تخلفش صرف نظر کنیم جای تعجب دارد."
با توجه به تاریخ برگزاری این جلسه در 26 خردادماه سال گذشته،مشخص شد که نگرانی فاطمه کروبی و درخواستش از رهبری نظام نه تنها جای تعجب نداشت که باید اقدام متناسبی نیز در جهت رسیدگی به آن صورت می گرفت،چه در آن هنگام نه تعداد بازداشت شدگان زیاد شده بود،نه کوی دانشگاه مورد حمله سبعانه قرار گرفته بود،نه ندا به شهادت رسیده بود،نه فاجعه کهریزک و نه محسن و سهراب...
پینوشت:روایت کدخدایی از سخنان فاطمه کروبی در حضور رهبر انقلاب در خبرگزاری فارس
پینوشت 2:کسانی که در فاجعه کهریزک جان باختند و یا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند مثال نقض این جمله اند که اگر کسی مقصر نبوده است طبعا آزاد خواهد شد
منطق فشار
راپورت اول:منطق برخوردها
برخوردهای نیروی انتظامی دوباره از دیروز در قالب طرح جدید و البته باز هم نامشخصی به نام "مزاحمین نوامیس" آغاز شده.حالا دوباره کنار خیابان که راه می رویم باید مواظب باشیم ما را به عنوان مزاحم ناموس مردم بازداشت نکنند.اما این معمولا ظاهر قضیه است چرا که همیشه در پس برخوردهای خشن و طرحهای ضربتی پلیس، ماجرای دیگری نهفته است.مثل زمانی که قرار بود بنزین سهمیهبندی شود که ناگهان طرح برخورد با اراذل و اوباش شروع شد و تمام افرادی که به هر صورتی امکان داشت با اجرای طرح دست به اعتراض و شورش بزنند، دستگیر شدند.
این بار هم روشن است.باید فضای این ماه پلیسی و امنیتی باشد.به هر حال خرداد است و پر از حادثه.امکان دارد افراد زیادی هم دستگیر شوند.بهتر است یک سری را از قبل دستگیر کنند.بهانه برای دستگیریهای بعدی هم به دست آمده: خواهرمادر مردم!
راپورت دوم:استدلال منطقی
امام جمعه محترم تهران آیت الله جنتی برای گسترش حجاب فرمودند که "دانشجو نمره میخواهد ناچار است حجاب را بپذیرد".کاری به این ندارم که حجاب خوب است یا بد و در حوزه شخصی است یا عمومی.فقط در این درک و شعور بالا و استدلال منطقی و دکارتیسم آقای جنتی ماندهام.آدم بعضی حرفها را که میشنود احساس میکند به ناموس عقل و شعورش تجاوز شده.کاش پلیس طرح "مزاحمین عقل و شعور" را هم اجرا میکرد.
پینوشت:عکسهای غرورآفرین خبرگزاری مهر(1) و (2) و فارس را از این حماسه ببینید.
پینوشت2: از این به بعد مسافرکشها میترسند برای خانمها بوق و ترمز بزنند.
پینوشت3:خبرگزاری فارس و مهر عکس خواهر مادر مردم را گذاشتهاند به عنوان بدحجاب.تجاوز از این بدتر!
برخوردهای نیروی انتظامی دوباره از دیروز در قالب طرح جدید و البته باز هم نامشخصی به نام "مزاحمین نوامیس" آغاز شده.حالا دوباره کنار خیابان که راه می رویم باید مواظب باشیم ما را به عنوان مزاحم ناموس مردم بازداشت نکنند.اما این معمولا ظاهر قضیه است چرا که همیشه در پس برخوردهای خشن و طرحهای ضربتی پلیس، ماجرای دیگری نهفته است.مثل زمانی که قرار بود بنزین سهمیهبندی شود که ناگهان طرح برخورد با اراذل و اوباش شروع شد و تمام افرادی که به هر صورتی امکان داشت با اجرای طرح دست به اعتراض و شورش بزنند، دستگیر شدند.
این بار هم روشن است.باید فضای این ماه پلیسی و امنیتی باشد.به هر حال خرداد است و پر از حادثه.امکان دارد افراد زیادی هم دستگیر شوند.بهتر است یک سری را از قبل دستگیر کنند.بهانه برای دستگیریهای بعدی هم به دست آمده: خواهرمادر مردم!
راپورت دوم:استدلال منطقی
امام جمعه محترم تهران آیت الله جنتی برای گسترش حجاب فرمودند که "دانشجو نمره میخواهد ناچار است حجاب را بپذیرد".کاری به این ندارم که حجاب خوب است یا بد و در حوزه شخصی است یا عمومی.فقط در این درک و شعور بالا و استدلال منطقی و دکارتیسم آقای جنتی ماندهام.آدم بعضی حرفها را که میشنود احساس میکند به ناموس عقل و شعورش تجاوز شده.کاش پلیس طرح "مزاحمین عقل و شعور" را هم اجرا میکرد.
پینوشت:عکسهای غرورآفرین خبرگزاری مهر(1) و (2) و فارس را از این حماسه ببینید.
پینوشت2: از این به بعد مسافرکشها میترسند برای خانمها بوق و ترمز بزنند.
پینوشت3:خبرگزاری فارس و مهر عکس خواهر مادر مردم را گذاشتهاند به عنوان بدحجاب.تجاوز از این بدتر!
از همین گوشه و کنار
المپیک اقتصاد
چینی ها انگار آدم کارهای بزرگند.اکسپوی شانگهای را دو روز قبل افتتاح کردهاند؛آن هم با چه عظمتی.برای برپایی بزرگترین نمایشگاه جهان حسابی کار کردهاند. برپایی اکسپوی 2010 شانگهای از المپیک 2008 پکن بیشتر برای چینیها آب خورده اما از هر دو سود سرشاری هم نصیبشان شده و میشود.خوب درک کردهاند قواعد تجارت جهانی را این چینیها.وقتی گلایههای میلاد از برگزاری جشنواره گلهای لاله را خواندم به فکر چینیها افتادم.دیروز گزارش کوتاهی برای این اکسپو در روزنامه پول نوشتم.فقط اگر بخواهم به اعداد و ارقامش اشاره کنم مغزتان سوت خواهد کشید. پس از کسب میزبانی این اکسپو چینیها منطقهای به وسعت 2/6 کیلومتر مربع را تخلیه کردهاند. یعنی 18 هزار خانوار و 270 کارخانه را جابجا کردند.در کل با صرف مبلغی بیش از هفت میلیارد دلار در زمینی به مساحت 5/28 کیلومتر مربع نمایشگاهی ساختهاند که تخمین زده میشود بین 70 تا 100 میلیون نفر از آن بازدید کنند.اگر هم فکر میکنید ایران در این اکسپو که در کشور دوست و برادر برگزار میشود، حضور پررنگ و قابلتوجهی دارد سخت در اشتباهید.عکس ماکت غرفه ایران را ببیند.
وبلاگها
چندی پیش در دنیای وبلاگها به پست جالبی برخوردم.عنوانش این بود:"برای رضا طهماسبی".اما متنش از خودش جالبتر بود: "مردهشور اون ریختتو ببرن! وقتی که آدرس وبلاگتو نمیدی به من، من چجوری بیام بهت سر بزنم؟! از طریق بانو یومی یول؟".
این هم سندش.البته خیلی زود فهمیدم که منظور صاحب وبلاگ من نبودم ولی به هر حال پی بردم تنها رضا طهماسبی موجود نیستم.
م.پارسای عزیز هم لطف کرده بود و چندی پیش در وبلاگش پستی راجع به من گذاشته بود و وبلاگم را معرفی کرده بود. البته فکر کنم در طی این مدت آنچه را که پارسا نوشته بود و توقع داشت نتوانستم برآورده کنم اما به هر حال هنوز رسم تشکر که از بین نرفته.
از قاصدک هم باید به خاطر این که همیشه امور مربوط به قالب و ابزار وبلاگ مرا انجام میدهد تشکر کنم.راستش بلد نیستم و البته علاقهای به یاد گرفتنش هم ندارم.برای جبران این نقص سعی کردم تشکر کردن را خوب یاد بگیرم.
چینی ها انگار آدم کارهای بزرگند.اکسپوی شانگهای را دو روز قبل افتتاح کردهاند؛آن هم با چه عظمتی.برای برپایی بزرگترین نمایشگاه جهان حسابی کار کردهاند. برپایی اکسپوی 2010 شانگهای از المپیک 2008 پکن بیشتر برای چینیها آب خورده اما از هر دو سود سرشاری هم نصیبشان شده و میشود.خوب درک کردهاند قواعد تجارت جهانی را این چینیها.وقتی گلایههای میلاد از برگزاری جشنواره گلهای لاله را خواندم به فکر چینیها افتادم.دیروز گزارش کوتاهی برای این اکسپو در روزنامه پول نوشتم.فقط اگر بخواهم به اعداد و ارقامش اشاره کنم مغزتان سوت خواهد کشید. پس از کسب میزبانی این اکسپو چینیها منطقهای به وسعت 2/6 کیلومتر مربع را تخلیه کردهاند. یعنی 18 هزار خانوار و 270 کارخانه را جابجا کردند.در کل با صرف مبلغی بیش از هفت میلیارد دلار در زمینی به مساحت 5/28 کیلومتر مربع نمایشگاهی ساختهاند که تخمین زده میشود بین 70 تا 100 میلیون نفر از آن بازدید کنند.اگر هم فکر میکنید ایران در این اکسپو که در کشور دوست و برادر برگزار میشود، حضور پررنگ و قابلتوجهی دارد سخت در اشتباهید.عکس ماکت غرفه ایران را ببیند.
وبلاگها
چندی پیش در دنیای وبلاگها به پست جالبی برخوردم.عنوانش این بود:"برای رضا طهماسبی".اما متنش از خودش جالبتر بود: "مردهشور اون ریختتو ببرن! وقتی که آدرس وبلاگتو نمیدی به من، من چجوری بیام بهت سر بزنم؟! از طریق بانو یومی یول؟".
این هم سندش.البته خیلی زود فهمیدم که منظور صاحب وبلاگ من نبودم ولی به هر حال پی بردم تنها رضا طهماسبی موجود نیستم.
م.پارسای عزیز هم لطف کرده بود و چندی پیش در وبلاگش پستی راجع به من گذاشته بود و وبلاگم را معرفی کرده بود. البته فکر کنم در طی این مدت آنچه را که پارسا نوشته بود و توقع داشت نتوانستم برآورده کنم اما به هر حال هنوز رسم تشکر که از بین نرفته.
از قاصدک هم باید به خاطر این که همیشه امور مربوط به قالب و ابزار وبلاگ مرا انجام میدهد تشکر کنم.راستش بلد نیستم و البته علاقهای به یاد گرفتنش هم ندارم.برای جبران این نقص سعی کردم تشکر کردن را خوب یاد بگیرم.
اشتراک در:
پستها (Atom)