طولانی ما را بخوانید!

تیتر را اشتباه نزدم.الکی نگویید چه کیوسک‏دار بی‏سوادی است.
"طولانی همشهری ماه با حجت الاسلام طائب است." این جمله عینا از لید گفت وگوی مجله همشهری ماه با حجت الاسلام و المسلمین مهدی طائب (برادر بزرگتر حسین طائب فرمانده سابق نیروی مقاومت بسیج) نقل شده است.حالا تاویل و تفسیر این جمله با خودتان! خدا می‏داند بعد از این در لید مصاحبه‏ها چه چیزهایی که چاپ نشود: "بلند همشهری ماه با دکتر.... است، مفصل ما با مهندس...را بخوانید، داغ و چالشی همشهری ماه با استاد...را ببینید،!"
گذشته از این اشتباه که احتمالا در زمان کوتاه کردن لید گفت گو اتفاق افتاده این دست اشتباهات در مطبوعه‏های مکتوب و غیرمکتوب سابقه دارد.از افتادن یک سرکش ناقابل که گاف را به کاف تبدیل کرده و موضع گرفتن مقامات مسئول را به باد داده تا نقطه ای که اضافه تایپ شده و یا یک شوخی که در نهایت چاپ شده است.
اما در داخل این مصاحبه یک نکته جالب دیگر هم وجود دارد که البته هیچ ربطی به اشتباهات ژورنالیستی ندارد و نتیجه صحبت‏های نامفهوم مصاحبه شونده است.مهدی طائب ابتدا در قسمتی از گفت و گو در پاسخ به این سوال که "چند برادر هستید" می‏گوید: "ما چهار برادر هستیم."کمی بعد وقتی بهراد مهرجو می‏پرسد: "ترتیب سنی برادران چطور است؟" طائب پاسخ می دهد: "محمد، علی، مهدی، حسین و حسن!!!!


پی‏نوشت: همشهری ماه نیمه هر ماه به قیمت 1500 تومان منتشر می‏شود.به هر حال فقط شهرداری است که می‏تواند با چنین قیمتی چنین مجلاتی را منتشرکند.نقطه قوت همشهری ماه همین گفت و گوهای منحصربفردش است.
پی‏‏نوشت2: بخرید و بخوانید تا می‏توانید اسراف کنید.مهرنامه روی کیوسک است.
پی‏نوشت3: در این گفت و گو مهدی طائب اتهاماتی هم به عباس عبدی در مورد لو رفتن اطلاعات موشک‏های دوربرد وارد کرده بود که عبدی در اینجا پاسخش را داده است.


نفوذی در کیهان

امروز هم انگار جزو تعطیلات است. کلا از آن روزهایی است که هیچ خبری نیست. روی کیوسک هم خبری از پیک سبز نیست. شاید هفته دیگر هم نباشد... و شاید هفتهه های بعد. معلوم نیست تصمیمات مدیریتی اش کار را به کجا برساند ولی همین یک هفته غیبتش ناجور توی ذوق می زند. انگار که هیچ مطبوعه ای منتشر نشده باشد. روزنامه شرق را خیلی زود سرجایش برگرداندم. به قول سردبیر ما شرق طوری منتشر می شود که انگار هیچ اتفاق در کشور نمی افتد. نمونه اش هم همین امروز که عکس صفحه اولش هادی خانیکی و حادثه یازده سپتامبر است. خود آمریکایی ها این همه یازده سپتامبر را در بوق و کرنا نمی کنند. از طرفی هر شنبه و پنج شنبه برای اضافه کردن چهار صفحه قیمتش را چهارصد تومان بالا می برد.آن وقت هادی حیدری (خدا حفظش کند) در فیس بوکش نوشته که روزنامه شرق حقوقشان را نمی دهد. روزگاری می گذارند این مطبوعات. یکی پول ندارد بدهد،یکی پول درمی آورد و نمی دهد. فقط صفحات اقتصادی شرق را نگاهی انداختم و گفت و گوی مهتاب قلی زاده با دکتر حسین راغفر. اگر این صفحات اقتصادی نبود که دیگر اصلا رغبتی برای گذاشتن شرق روی کیوسک هم نداشتم.
یکی از دوستان چندی پیش لینکی برایم فرستاد که مطلبی به نوشته من در کیهان چاپ شده است. ترسیدم نکند بی مبالاتی کرده باشم و از پشت کیوسک خبری نقل کرده باشم که به درد کیهان و کیهانی ها بخورد.ولی مطلب که در قمستی با نام گردش گودری در روزنامه کیهان به چاپ رسیده بود مینی مالی بود که قبلا آن را در وبلاگ گروهی به کسی نگو نوشته بودم. خیالم راحت شد.رفقا که می آمدند دم در کیوسک به شوخی می گفتند: شریک دزدی یا رفیق قافله؟ نفوذی ما در کیهانی یا نفوذی کیهان در نشریات ما؟


پی نوشت: دوستان کیوسک نه مطلبی برای فروش به کیوسک می آورند و نه چیزی برای خریدن از کیوسک پیدا می کنند.
پی نوشت2: چهارصدمین شماره چلچراغ که دو هفته قبل منتشر شد و شماره ویژه بود اما خالی تر از همیشه. فقط پوریا عالمی داشت و بزرگمهر حسین پور.این کار آقا بزرگ را حتما ببینید.

چای و سیگار

دور میز وسط تحریریه نشسته بودیم. امید ایرانمهر رفت و با یک لیوان چای برگشت؛از این لیوان‏های پلاستیکی یکبار مصرف. پوریا عالمی بهش گفت: "تو این لیوانا چای نخور.ضرر داره". امید گفت: نهایتش می‏میرم دیگه. پوریا گفت: "مردن داریم تا مردن.اگه یه دفه می‏‏کشت که خوب بود.سرطان میاره و کم کم می‏کشه". همین طور که داشت از مضرات چای داغ خوردن تو لیوان یکبار مصرف می‏گفت یه سیگار گذاشت گوشه لبش و رفت سمت پنجره. رفتم کنارش و همون‏طور که به دود سیگارش نگاه می‏کردم گفتم:"مضرات لیوان یه بار مصرف چی بود؟!!!؟"

پسر نوح

سیدحسن
رسانه‏های تندروی اصولگرایان در چند وقت اخیر با مشکل بزرگی(از همه لحاظ) به نام سیدحسن نوه امام(ره) مواجه شده‏اند. خودشان در گودال خودشان افتاده‏اند.داستان از آنجایی شروع شد که این رسانه‏ها به جای سیدحسن خمینی از عنوان سیدحسن مصطفوی استفاده کردند و به او لقب پسر نوح دادند که با بدان بنشست.سیدحسن که مصطفوی شده بود و خاندان نبوتش گم، چند روز قبل در مراسم افطاری در کنار رییس دولت نشست و عکسی از خوش و بش این دو منتشر شد که به طرفه العینی باعث شد مصطفوی دوباره خمینی شود و داستان پسرنوح به فراموشی سپرده شود و به جایش حماسه هایی در وصف دست رد زدن به سینه سبزها(البته با رعایت موازین) از سوی سیدحسن که این بار خمینی(با تاکید) شده بود،سروده شود و بر خروجی این رسانه ها قرار بگیرد.اما دریغ که خوشی این توهمات باز با حاضر شدن سیدحسن بر سر سفره عبدا... نوری و دیدار با جمعی از سران اصلاح طلب از بین رفت.حال مانده‏اند چه بنویسند.مصطفوی یا خمینی؟ این بزرگترین مساله امروز این رسانه‏هاست!
داستان ادامه دار شیخ و سید
روزنامه رسالت و سایت جهان‏نیوز در چند وقت اخیر تلاش و همت مضاعفی داشتند تا القا کنند که بین سید و شیخ جدالی درگرفته و هر کدام از دیگری رنجیده خاطر و ناراحت است.هر روز هم خبری ساختگی و بی‏مایه در همین راستا یا کمک یکدیگر منتشر می‏کردند. حال دیدار و روبوسی خاتمی و کروبی در افطاری عبدا... نوری و عکسی که نمی‏توان آن را ندید آن هم در نزدیکی روز قدس تکذیبیه مناسبی برای این شایعات بود.

پی‏نوشت: پیک سبز را حتما بخوانید.
پی‏‏نوشت2: یکی از جذابترین قسمت های ماهنامه مهرنامه که این روزها می خوانم پاسخ هایی است که بزرگان در نقد مطالب یکدیگر منتشر می‏کنند.پاسخ سروش دباغ به سرمقاله محمد قوچانی، جوابیه یوسفی اشکوری به سیدجواد طباطبایی، بحث های ادامه دار زیباکلام و طباطبایی.اگر خواننده بحث های جدی در باب علوم انسانی هستید هنوز می‏توانید شماره 4 مهرنامه را از کیوسک‏ها تهیه کنید.

گفتن برقص. دیگه چرا استریپ تیز میکنی ؟

زندگیه دیگه. خب حالا مجبوری بری دیدار اشکالی نداره برو. ولی همون جوری که هستی برو.با همون تیپ همیشگیت برو. حالا یه خرده مرتب تر باش ولی خودتو پشت در جا نزار دیگه. برو یه جا بشین. اگه حرفی هم واسه گفتن داری فک ببین چیه. چرا دیگه میگی "تب سی و نه درجه داشتم ولی به عشق شما اومدم". گفتن برقص.چرا دیگه استزیپ تیز میکنی؟

خیلی‏های دیگه هم بودن که اومدن. با همون تی شرت با همون نیم آستین همیشگی خودشون.هیچی هم نگفتن که اگه هم میگفتن حرفشون درست و حسابی بود. تو هم خودت باش. خودتو یه جوری نپوشون که مردم مجبور بشن برن عکسای 30 سال پیشت رو رو کنن که لباس زیر هم به زور تنت کرده بودی. خودت باش بابا جان.خودت باش.

حالا یه بار هم پیش میاد که رییس دولت رو ببینی. تو یه جلسه ای، همایشی، چیزی.حالا به عنوان یک هنرمند سابقه دار دست هم دادی؛ جهنم روبوسی هم کردی.دیگه آغوش و بغل و فشار فشور و دوستت دارم چیه مرد حسابی. بیست سال آهنگای مرضیه و دلکش و قمر و بنان و همه روخوندی،هیشکی هیچی نگفت. سنتی خوندی، پاپ خوندی، راک خوندی، ولت میکردن با ساسی مانکن رپ هم میخوندی بازم هیشکی هیچی نگفت. دیگه این کارا چیه میکنی که خودتو سکه یه پول کنی. گیرم تمام این غلط ها رو کردی .دیگه باز چرا میری روش ماله میکشی که بدترش کنی،مصاحبه کردنت چیه؟ خوب کاری میکنن اونایی که بهت سنگ میندازن.این همه سال صداتو گوش ندادن که حالا بیای به اون بگی دوستت دارم.این همه سال هفته‏ای سه تا کاست دادی بیرون مردم خریدن شاید توش یه آهنگ درست درمون باشه به زور پیدا شد که اونم قبلا یا مرضیه خونده بود یا دلکش یا الهه ؛بعد میای میگی من هنرمند مردمی‏ام و سیاسی نیستم!

حالا فقط حواست باشه.نکنه پیشنهاد ایناها رو گوش کنی.دور و بر ربنای استاد نچرخی خواهشا.

پی‏نوشت1: نوشته یه نفر که قبلا کمی تا قسمتی افتخاری و متعداد معدودی از آهنگاش رو دوس داشت.
پی‏نوشت2:خوشحالم که حداقل هیچ‏وقت از پروانه معصومی خوشم نمی‏اومده.
پی‏نوشت3: این روزها قبل از افطار تلویزیون رو خاموش می‏کنم و ربنای استاد رو میذارم و تا جایی که دیوارهای ساختمون اجازه بده صداشو زیاد می‏کنم.خواهش می‏کنم ازتون هر جایی که هستین تو خونه؛تو ماشین، خونه اقوام؛ چه روزه دارین چه روزه ندارین؛ قبل از اذون مغرب ربنای استاد رو با هر وسیله‏‏ای که دارین پخش کنین.بلند هم پخش کنین.هم فیضش رو ببرین هم عشقش رو بکنین.خدا استاد رو نگه داره.

قطعنامه ما

همین جمعه
شورای امنیت قطعنامه داده
من و تو
مادام العمر
ایمن شده‏‏‏‏ایم
ریاست دوره‏ای دنیا
برای ما همیشگی شده
و ما
تابی‏نهایت می‏خندیم



پی‏نوشت:این جمعه کلی امضا زدیم
پی‏نوشت: عکس از میلاد کلانتری در یکی از اولین نشست‏های مشترک

درخواست فاطمه کروبی از رهبری برای آزادی دانشجویان بازداشتی

خبرگزاری فارس گفت و گویی با عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان در مورد انتخابات سال گذشته داشته که تیتر قابل توجهی دارد.در حالی که خبرگزاری فارس و احیانا دکتر کدخدایی با بیان ناگفته‏ای از دیدار رهبری و نمایندگان نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری قبل قصد در مزمت شخص فاطمه کروبی و نشان دادن قاطعیت رهبری نظام بوده‏اند، ناخواسته به مدح شخصیت فاطمه کروبی پرداخته و به کرامت نفس، دید باز و نگرانی زیاد وی برای دانشجویان بازداشتی اشاره داشته‏اند.
کدخدایی در این گفت و گو می‏گوید: "بعد از اتمام جلسه و زمانی که افراد قصد داشتند آنجا را ترک کنند و زمانی که همه سرپا ایستاده بودیم تا از محل جلسه خارج شویم خانم آقای کروبی گفتند که اگر شما اجازه دهید دانشجویانی که بازداشت شده‏اند آزاد شوند که ایشان (رهبری) در جواب گفتند من از شما تعجب می کنم که چنین حرفی را می‏زنید اگر کسی متخلف و مقصر است باید با او برخورد شود و اگر کسی مقصر نبوده است طبعا آزاد خواهد شد و این که از ما می‏خواهید چون یک شخص دانشجوست پس از تخلفش صرف نظر کنیم جای تعجب دارد."

با توجه به تاریخ برگزاری این جلسه در 26 خردادماه سال گذشته،مشخص شد که نگرانی فاطمه کروبی و درخواستش از رهبری نظام نه تنها جای تعجب نداشت که باید اقدام متناسبی نیز در جهت رسیدگی به آن صورت می گرفت،چه در آن هنگام نه تعداد بازداشت شدگان زیاد شده بود،نه کوی دانشگاه مورد حمله سبعانه قرار گرفته بود،نه ندا به شهادت رسیده بود،نه فاجعه کهریزک و نه محسن و سهراب...

پی‏نوشت:روایت کدخدایی از سخنان فاطمه کروبی در حضور رهبر انقلاب در خبرگزاری فارس
پی‏نوشت 2:کسانی که در فاجعه کهریزک جان باختند و یا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند مثال نقض این جمله اند که اگر کسی مقصر نبوده است طبعا آزاد خواهد شد