هفت سینت رو بگو

من نه اهل هفت سین چیدن بودم، نه هستم.ولی دیشب قبل از این که خوابم ببره در حالت نیمه‏بیدار و نیمه‏خواب به این فکر می‏کردم که اگه بخوام واسه نوروز هفت‏سین انتخاب کنم چی انتخاب می‏کنم.خب به نتایج درخشانی رسیدم که به قرار زیر است:

ستار
(نود و نه و نود و نه صدم درصد آهنگاش)
ستاره‎ها ( نیمه شب؛ اونم فقط تو آسمون کاشیفرنیا.جایی که میشه راحت و کامل تمام کهکشان راه‏شیری رو دید، انگار که اون گاوه تازه رد شده باشه و شیرش ریخته باشه تو آسمون.خوشه پروین، دب اصغر، دب اکبر و حتی سها که چشم تیز میخواد واسه دیدن)
سوسِلِنگ (اسم یه پرنده س.فک کنم اسم کتابیش دم جنبانک باشه.عکسش اینه)
سگ (البته فقط قهوه‏ای خودمون)
سجاده (کلا از بچگی دوس داشتم.فک می‏کردم خیلی باکلاسه آدم رو سجاده نماز بخونه.البته الانم همون‏جور فک می‏کنم)
سندباد (کارتون و انیمیشن دوس دارم خب)

خب...سوگلی دیگه.



پی‏نوشت
:هفت سینت رو بگو ببینم؟
پی‏نوشت دو: تو ویژه نامه چلچراغ احمد مهرانفر (بازیگر) نوشته: هیچ به فردا میندیش،رنج هر روز برای همان روز کافیست.





خبرهای آخر سال

شادی ِآزادی
سید مصطفی تاج‏زاده چند روزی است که آزاد شده است.خبر خوبی بود،آن هم در آخرین روزهای سال نحسی مثل این سال گاو 88. دوستان می‏گویند خانه‏اش آنقدر شلوغ است که جای سوزن انداختن نیست.به قول کیهان از خواص جا مانده و سران فتنه و جاسوسان سیا و موساد همه و همه به دیدنش رفتند تا اغتشاشگران خیابانی که با اسم رمز تقلب در خیابان ها لشگرکشی کردند.خاتمی،موسوی،کروبی و سید یاسر خمینی از شاخص‏ترین ملاقات کننده‏ها بودند.وقتی کروبی به دیدار سیدمصطفی رفت یکی نوشت: "دیدار نماد شجاعت با نماد مقاومت".حالا از تعریف و تمجیدش بگذریم مقاومت تاج‏زاده ستودنی بود.
کاش اکبر منتجبی هم در این روزهای باقیمانده تا عید آزاد شود.(فال قهوه اکبر به قلم پوریا عالمی را اینجا بخوانید)

تصویر سال
هفته قبل در خانه هنرمندان نمایشگاه تصویر سال برگزار شد.نرفتم البته.یعنی نتونستم برم.ولی خبر خوشحال کننده این که دوست خوبم سعید عامری در اختتامیه این جشنواره که همین جمعه برگزار شد برنده جایزه بهترین عکس مستند اجتماعی و جایزه بنیاد محسن رسول‏اف شد.عکس را اینجا در وبلاگ سعید ببینید.

روی کیوسک:ویژه‏نامه‏های نوروزی
ویژه‏نامه نوروزی روزنامه بهار امروز منتشر شده.روی جلدش اکبر هاشمی رفسنجانیه.قیمت امروز روزنامه با احتساب همین ویژه‏نامه 300 صفحه‏ای پنج هزار تومنه که خب شاید کمی گرون به نظر بیاد ولی فعلا تنها نشریه اصلاح طلبه که تونسته سالنامه بده.پس از دستش ندین.ویژه‏نامه چلچراغ،سالنامه همشهری و ویژه‏نامه همشهری جوان هم روی کیوسکه که خوندنشون خالی از لطف نیست.حالا اگه تا دو روز دیگه صبر کنین جزییات بیشتر در مورد این ویژه‏نامه ها رو همین‏جا می‏نویسم.

عکس سال: بیا تو دم در بده
این عکس رو حتما ببینین.اگه مثلا هشت سال پیش چنین اتفاقی رخ می‏داد چه داد و هوارها که به آسمون نمی‏رفت.

(1) گفت و شنود

گفتم: شنیدی یک هفته قبل از تعطیل شدن ایران‏دخت جناب رامین به فاطمه کروبی تلفن زده و علاوه بر تهدید به تعطیلی ایران‏دخت گفته جمهوری اسلامی باید تا حال ده بار کروبی رو اعدام می‏کرد؟
گفت:آره شنیدم.
گفتم: بعدش هم فاطمه کروبی حسابی از خجالت آقای رامین دراومده و ایشون رو شسته و گذاشته کنار. آقای رامین هم اولین کاری که تونسته بکنه این بوده که ایران‏دخت رو لغو امتیاز کنه.

گفت: فردی که شدیدا از دست فرد دیگه‏ای حرصش گرفته بود اونقد لبش رو گاز گرفت که متورم شد.یه دوست فهمیده که از ماجرا هم آگاه بود،وقتی دیدش گفت لبت چی شده مث فندق اومده بالا؟ یارو دستپاچه با حرص گفت دندونم درد می کنه متورم شده.دوستش خندید گفت: فندق به لبت، لبت به دندون/ این سوز... نه درد دندون!


پی‏نوشت یک : حق کپی رایت برای نویسنده محترم ستون گفت و شنود روزنامه کیهان محفوظ است.
پی‏نوشت دو :سایت فرارو چند عکس از تحریریه روزنامه‏های اصلاح طلب که توقیف شدن اینجا منتشر کرده.اگر چه عکس ها خیلی کم و البته گنگ و مبهمه ولی خب دیدنشون خالی از لطف نیست.

خداحافظی با ایران دخت

هفته‏نامه ایران‏دخت لغو امتیاز شد.به همین سادگی! لغو امتیاز شد تا نشون بده که مملکت هر کی به هر کی تر از اون چیزیه که فکر میکنیم.هیات نظارت بر مطبوعات امروز تشکیل جلسه داد و هفته نامه ایران‏دخت رو نه توقیف که لغو امتیاز کرد.
مسئولان خبرگزاری فارس هم اونقد ذوق زده شدن که حتی تو خبر تنظیمی شون دستپاچه میان میزنن ماهنامه ایران دخت.نمیدونم شایدم از روی بیسوادی شون باشه. به هر حال این جور خبرها زودتر از همه به فارس می رسه دیگه.
از پارسال زمستون که شروع کردیم تا الان 49 شماره ایران دخت منتشر شد.40 شماره اول که بیشتر اجتماعی هنری بود و ما بازارچه داشتیم. 9 شماره اخیر هم گزارش اقتصادی.

ایران‏دخت رفت و دیگه می تونین مطمئن باشین که اول هفته دیگه نمیام بهتون بگم هفته‏تون رو با ایران‏دخت شروع کنین.از هفته دیگه نمیگم ایران‏دخت رو هر وقت از آب بگیری تازه س.چون دیگه ایران‏دختی در کار نیست.
فقط بعد این یکسال نمیدونم این سه‏شنبه شب رو کجا باید تا صب بیدار بمونم.


بعدالتحریر: در ادامه جلسه پربار هیات نظارت بر مطبوعات روزنامه اعتماد هم با نامه امضا شده جناب رامین توقیف شد.

کاسبی که بزرگترین صادرکننده خشکبار است

غروب سه شنبه قبل در طبقه زیرین ساختمان شمالی اتاق بازرگانی ایران به دیدار اسدالله عسگراولادی رفته بودم. مردی گفته می شود بزرگترین صادرکننده خشکبار ایران است و البته چه افتخاری از این بالاتر.که آدم تولیدکننده و یا صادرکننده باشد.عسگر اولادی در اتاق مشترک ایران و چین بر صندلی ریاست تکیه زده بود.بلند بلند با منشی های اتاقش حرف می زد و هر چند دقیقه آن ها را می خنداند.پیرمرد خوش مشربی است.در 76 سالگی طبع طنزش را خوب حفظ کرده.در اتاقی که پر بود از تابلوهای قشنگ چینی و چراغ ها و آویزها و حتی پادری چینی با حاج اسدالله از چین و کالاهای بی کیفیت و کالاهای استاندارد و مرغوبش حرف زدیم. کنایه های من را نگفته می فهمید و جواب می داد.حتی فقط وقتی که لبخند می‏زدم.

حاج اسدالله برادر حاج حبیب الله است.سرپرست کمیته امداد و دبیرکل موتلفه اسلامی.حزب قدرتمندی که البته از مدافعان سرسخت دولت است.با این همه حاج اسدالله می گوید هیچ وقت عضو موتلفه نبوده و نیست اما می‏گوید سمپات این حزب است و به خاطر برادرش از این حزب دفاع می کند.هر چه حبیب الله در حوزه سیاست به مقام دفاع از دولت سخن می‏گوید چین بر جبین می‏اندازد و بالا و پایین می‏پرد، اسدالله در حوزه اقتصاد با خونسردی کامل و با صراحت تمام از دولت انتقاد می کند.عسگراولادی مرد اقتصاد است.کارآفرین است.مدافع اقتصاد آزاد است.سرمایه دار است و سرمایه اش در خدمت اقتصاد کشور است و چه ازاین بهتر؟ با تلاش او و همکارانش است که هنوز صادرات ما به چین به وارداتمان از چین می چربد.وجود چنین افرادی غنیمت است.کاش بیشتر از این افراد می داشتیم.
بنز حاج اسدالله
زمانی در یک نشریه عکس برخی بازرگانان را در کنار خودروهایشان چاپ کرده بودیم و عسگراولادی هم در کنار بنز سفید رنگ E کلاس مدل 2007 اش.وقتی عکس را دید خندید و با خونسردی گفت: "امام علی می‏گوید از سعادت مرد مسلمان داشتن خانه وسیع،همسایه خوب و مرکب راهوار است."
کاسب جزء
وقتی دولت نمایشگاه بین المللی را به سازمان تامین اجتماعی نیروهای مسلح به خاطر 800 میلیارد بدهی واگذار کرد و بعد تمام بازرگانان در بخش خصوصی و دولتی به مخالفت پرداختند تا بالاخره این واگذاری لغو شد اسدالله عسگر اولادی در نشست هیات نمایندگان اتاق تهران گفت: "اگر دولت نمایشگاه را به خاطر این مبلغ بدهی می خواهد واگذار کند من به عنوان یک کاسب جزء آن را می خرم."


پی‏ نوشت 1:صحبت‏هایم با عسگراولادی به زمان حال ختم نشد و به اول انقلاب و دولت میرحسین موسوی و مرحوم عالی‏نسب هم کشیده شد.متن حرف ها را اینجا بخوانید.
پی‏ نوشت 2:متن کامل صحبت های عسگراولادی در مورد چین و واردات کالاهای بی‏کیفیت و کالاهای مرغوب را در اینجا بخوانید.
پی ‏نوشت3: اگر دیروزهفته خود را با ایران‏دخت آغاز نکرده اید هنوز دیر نشده،ایران‏دخت را هر وقت از کیوسک بگیری تازه ست.

تاسيسات دريايي را شركت وابسته به ناجا خريد

ناجا هم وارد اقتصاد کلان شد
نیروی انتظامی جمهوری اسلامی با خرید یکی از عظیم‏ترین شرکت‏های فنی و مهندسی در زمینه ساخت و توسعه تاسیسات دریایی نفتی وارد فاز جدیدی از فعالیت‏های خود شد.چهارشنبه گذشته 28 بهمن ماه پس از پایان مزایده شرکت مهندسی و ساخت تاسیسات دریایی ایران 49 درصد سهام این شرکت که متعلق به سازمان گسترش و نوسازی صنایع بود به یکی از شرکت‏های زیرمجموعه بنیاد تعاون ناجا واگذار شد تا این نیروی نظامی امنیتی نیز پس از سپاه پاسدارن و بنیاد تعاونش وارد عرصه فعالیت‏های اقتصادی کلان شود.
گذشته از درستی یا نادرستی ورود نهادهای نظامی به این حوزه،این واگذاری مطابق اصل 44 قانون اساسی جهت خصوصی سازی صنایع دولتی صورت گرفته و این میزان سهام باید به یک شرکت خصوصی می‏رسید.اگر چه آقایان به اندازه کافی استدلال دارند که شرکت خریدار دولتی نیست ولی آیا می‏توان آن را بخش خصوصی به حساب آورد؟ شرکت ناجی قدر وابسته به شرکت سرمایه گذاری مهرگان از زیرمجموعه‏های بنیاد تعاون ناجا که با نوشتن قیمتی به مبلغ بیش از 140 میلیارد تومان برنده مزایده شرکت تاسیسات دریایی ایران شده بی‏شک قدرتمندتر از بخش خصوصی خواهد بود.نمی‏دانم صندوق بازنشستگی کارکنان صنعت نفت که مابقی 51 درصد سهام این شرکت را در اختیار دارد چگونه خواهد توانست با قدرت نیروی انتظامی در انتخاب هیات مدیره دست و پنجه نرم کند.
حال نکته جالب‏تر این که بدانید بنیانگذار این شرکت مهدی هاشمی رفسنجانی فرزند اکبر هاشمی رفسنجانی بوده که سال‏ها نیز در کسوت مدیرعامل و رییس هیات مدیره این شرکت فعالیت کرده و البته رشد این شرکت و انعقاد قراردادهای کلان با شرکت‏های خارجی هم تا حدود زیادی مرهون لابی‏های مهدی هاشمی است.
اگر چه پس از خروج مهدی هاشمی حرف و حدیث‏های زیادی بر سر قراردادهای این شرکت با شرکت استات اویل بزرگترین شرکت نفتی نروژ شایع شد و این شرکت نفتی به پرداخت رشوه متهم شد اما با تبرئه این شرکت تمامی قضایا فراموش شد تا زمانی که محمود احمدی نژاد در مناظره انتخاباتی با میرحسین موسوی دوباره از مهدی هاشمی نام برد و او را در دادگاه خودش متهم به فساد اقتصادی کرد.
کار من نتیجه گیری نیست که نه توانش را دارم و نه اطلاعات کافی در موردش،اما شخصا ترجیح می‏دهم کسانی مثل مهدی هاشمی در راس مدیریت چنین شرکت‏هایی باشند تا نهادهای امنیتی نظامی.چرا که حداقل می‏توان در صورت بروز هر گونه خطا فردا یقه او را چسبید اما چه کسی می‏تواند مسئولان ارشد نیروی انتظامی یا افراد تحت حمایت آنها را در مورد قراردادهای تاسیسات نفتی که ارقام کلانی دارند بازخواست کند و از آنان توقع نوضیح چند و چون ماجرا را داشته باشد.
داستان خصوصی سازی اقتصاد دولتی ما دارد به اقتصاد نظامی امنیتی می‏انجامد.

پی‏نوشت:برای خواندن ماجرای کامل این واگذاری،قیمت‏های مزایده و نقش مهدی هاشمی گزارش روزنامه پول را در اینجا بخوانید.
پی‏‏نوشت دو:منتظر باشید تا شرکت دولتی بعدی را یک نهاد وابسته به ارتش بخرد.البته اگر اشتهای سیری‏ناپذیر بنیاد تعاون سپاه بگذارد.

پی‏نوشت سه:هفته خود را با ایران‏دخت آغاز کنید.



بعدالتحریر:خوشبختانه شرکت مذبور در تماسی که با دفتر روزنامه داشته اصل خبر را تایید کرده و تنها به این نکته اشاره کرده که نام درست این شرکت ناجی قدر است که در گزارش روزنامه ناجی غرب ذکر شده بود.جالتر این که فرد مذکور که تاجایی که به خاطرم مانده خود را معاون اقتصادی شرکت معرفی کرده گفته: ما روزهای قبل حداکثر 5 تماس تلفنی داشتیم اما امروز بیش از صد بار زنگ تلفنمان به صدا درآمده است!!!


مهرنامه بخوانید

راپورت ویژه: مهرنامه می‏آید
شکی نیست که باید دوران فعلی را خزان مطبوعات نامید.دلایل این مدعا هم فراوان و متفاوت است.از بازداشت و زندانی شدن روزنامه‏نگاران گرفته تا بسته شدن مطبوعات و اخطارهای فراوانی که به لطف معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد هر روز به روزنامه‏ها و جراید ارسال می‏شود.با این همه هنوز هم می‏توان انگشت شمار جرایدی را یافت که از فضای حداقلی موجود استفاده می‏کنند تا حداکثر ممکن را انجام دهند.در همین راستا ماهنامه‏ای با نام مهرنامه آماده شده که هفته آینده اول اسفند ماه توزیع خواهد شد.این ماهنامه که البته مراحل تهیه و آماده‏سازی آن برای حضور در صحنه مطبوعاتی به دلیل حساسیت سردبیر و دبیران تحریریه در انتخاب مطالب و چیدمان آن در صفحات طولانی شد خوشبختانه به گونه‏ای چاپ شده و مطالبی در آن منتشر شده که هر خواننده مشتاق به علوم انسانی را مجذوب و چه بسا تسخیر می‏کند.
این ماهنامه که در زیر عنوانش نوشته شده ماهنامه علوم انسانی به سردبیری محمد قوچانی و با همکاری دوستانی که جملگی از تحریریه هفته نامه ایران‏دخت هستند منتشر شده است.غالب مطالب آن نیز مقالات مفصل و گفت و گوهایی چالشی در باب علوم انسانی است. برای هر رشته از میان رشته های مختلف علوم انسانی موضوعی انتخاب شده و سپس متفکران دانشگاهی به آن پرداخته و آن را نقد و بررسی کردند.مثل واژه سلطانیسم که از زبان سعید حجاریان در قسمت اعترافات تلویزیونی پخش شد و هیچ کس هم نفهمید که سلطانیسم چه بود و چه ارتباطی به قضایای پس از انتخابات داشت.حال می توانید پرونده کاملی در قسمت علوم سیاسی مهرنامه در مورد سلطانیسم بخوانید.یا این که مارکس وبر که نامش به کرات در ماه های اخیر آورده شد کیست؟
در قسمت های مختلف دیگر می‏خوانید: لمپن ها چگونه به وجود آمدند و وارد ادبیات سیاسی شدند و لمپن ها معروف چه کسانی بودند؛اصلاحات اقتصادی اوباما به کجا می‏رود؛ آسیب شناسی طرح هدفمندی یارانه‏ها در دولتی که معلوم نیست لیبرالیسم اقتصادی را می‏پسندد یا تکفیر می‏کند؛هم‏پیمانان ما در عرصه جهانی(روسیه و چین) تا کجا و تا چه حد پشتبان ما خواهند بود؛عکس‏ها و گفت و گوی منتشر نشده‏ای با مهدی سحابی و نقد ترجمه‏هایش و ......
مناظره سروش دباغ و احسان شریعتی(فرزندان عبدالکریم سروش و علی شریعتی) نیز که عکسشان بر جلد مهرنامه نیز نقش بسته یکی از خواندنی‏ترین و البته تامل برانگیزترین مطالب اولین شماره این ماهنامه است.
در بخشی که در زیرمجموعه علوم انسانی از سیاست و اقتصاد گرفته تا حقوق،علوم اجتماعی و ادبیات...می‏توانید در مهرنامه مطالب محسورکننده‏ای بیابید که در زمان اکنون بعید می‏دانم در نشریه‏ای دیگر بتوانید مثال آن‏ها را پیدا کنید.
مهرنامه ضمیمه‏ای نیز به همراه دارد که علاوه بر چاپ اشعار و داستان‏های جدید قسمتی را به معرفی کتاب اختصاص داده که در آن می‏توانید تازه‏های نشر را با معرفی مختصر و مفیدی ببینید.کتاب‏هایی که بی‏شک هر کدام شما را به خرید وسوسه خواهند کرد.
مهرنامه با قیمت چهار هزار تومان از شنبه آینده در کیوسک‏های مطبوعاتی در دسترس خواهد بود.نگویید قیمتش بالاست.برای به دست آوردن چنین مجموعه کاملی در کنار هم بسیار بسیار بیش از این باید بها بپردازید.